انگیزه ها و بازدارنده های برجسته در
مجموعه ی امنیتی منطقه ای دریاچه ی مازندران
تایید شده و انتشار یافته در فصلنامه علمی و پژوهشی راهبرد دفاعی
سال نهم ، شماره 35، زمستان 1390، ص 143 -> اینجا
حسین رفیع (1) ، پیمان جعفری تهرانی (2) ، روح الله تقی نژاد (3)
چکیده
هدف مقاله ی پیشرو برجسته سازی و شناسایی مهمترین انگیزه ها و چالشها برای تکوین مجموعه ی امنیتی منطقها ی دریاچه ی مازندران است. مسائل امنیتی و راهبردی چون حضور رقابت آمیز بیگانگان، چالش تحکیم رژیم حقوقی دریاچه، بحران نظامی شدن آن و در پی، معضل چگونگی بهره مندی از مواهب طبیعی بویژه منابع فسیلیِ گاز و نفت و همچنین چالش ترابری این انرژی و نیز، معضلات شدید زیست محیطی؛ از مهمترین چالش های پیش روی برای شکل گیری مجموعه ی امنیتی منطقه ای در حوزه ی مذکور به شمار میروند.
منافع مشترک اقتصادی بویژه پتانسیل های فراوان منطقه برای درآمدهای سرشار از انرژی، قرابت جغرافیایی، تهدیدات و چالش های امنیتی مشترک یاد شده و نیز، وجود همبستگی های تاریخی و فرهنگی، سبب شده است که حوزه ی دریاچه ی مازندران و کشورهای ساحلی آن را بتوان چونان مجموعه ی امنیتی منطقه ای مطالعه کرد. به همین روی شناخت انگیزهها و بازدارنده ها جهت نیل به همین هدف بایسته به نظر می آید؛ تا بشود گام های عملی را در جهت تحقق آن برداشت و در فرجام با تقویت و توانبخشی انگیزه ها و نیز، کاستن یا زدودن بازدارنده ها به امنیتـی فراگیر، بومی و تسهیل کنندهی رشد اقتصادی و رفاه بیشتر برای مردمان کشورهای ساحلی دست یافت. نویسندگان مقاله برآنند تا ضمن بررسی مهمترین چالش ها و فرصت ها از میان عوامل برشمرده ی مذکور، بر جایگاه عوامل اقتصادی، بویژه عامل بایسته های انرژی محور، به عنوان برجسته ترین انگیزه برای تکوین مجموعه ی امنیتی منطقه ای دریاچه ی مازندران تأکید نموده و همچنین، چالش چگونگی پذیرش و وحدت آرا برای تحکیم رژیم حقوقی دریاچه ی مازندران را چونان مهمترین عامل بازدارنده برای مجموعه ی امنیتی یادشده، تبیین نمایند.
واژگان کلیدی: امنیت انرژی، دریاچه ی مازندران، رژیم حقوقی دریاچه ی مازندران، مجموعه امنیتی منطقه ای
(1) عضو هیات علمی و رییس گروه علوم سیاسی دانشگده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران (بابلسر)
hooshyar22@yahoo.com
(2) دریادار دوم عرشه و فرماندهی دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) نوشهر نیروی دریایی ارتش
(3) کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران ، نویسنده مسئول
roholl@rocketmail.com
1. کلیات
1-1) بیان مسئله
قرن بیست و یکم را باید قرن پیوندهای راهبردی همه جانبهی سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و بالاخره زیستبومی دانست. پیچیدگی وابستگی متقابل در جهان کنونی و چالشها و تهدیدات گوناگون، دستیابی به یک نظم امنیتی بومی و پایدار و به دور از نقش مداخلهجویانه و تخریبی عناصر خارجی در حوزهی امنیتی دریاچهی مازندران را ضروری ساخته است. عامل امنیت نقش مهمی در تشکیل همگراییها و ائتلافها دارد. همچنین، دستیابی به امنیت از طریق همکاری و همگرایی بسیار کم هزینه و از طرفی پرفایده خواهد بود.
پایان جنگ سرد تاثیری عمیق در کل الگوی امنیت بینالمللی بر جای گذاشت. در واقع؛ از زمان استعمارزدایی، سطح منطقهای امنیت استقلال و نمود بیشتری در سیاست بینالملل یافته و پایان جنگ سرد نیز این فرایند را تشدید کرده است. چنانچه قدرتهای محلی در نبود رقابت ابرقدرتها که همواره به تمام مناطق تحمیل میشود، فضای مانور بیشتری دارند.
فروپاشی جهان دو قطبی و حاکم شدن شرایط جدید امنیتی بر سامانه بینالمللی، بوزان را بر آن داشت تا با بازنگری در دیدگاه پیشین خود، در ویرایش دوم کتاب «مردم، دولتها و هراس» در سال 1991 نظریهی «مجموعه امنیتی منطقهای» را مطرح نماید که قادر باشد تبیین بهتری از تحولات پیچیده جهان پس از جنگ سرد ارائه دهد.
یکی از ملموسترین و عینیترین تاثیرات پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی؛ در حوزهی امنیتیِ دریاچهی مازندران، قابل بررسی و مطالعه است و در عین حال که شاهد قوت بیشتری در نظریهی مجموعه امنیتی منطقهای هستیم، اما فروپاشی شوروی و ظهور کشورهای تازه استقلال یافته، نه تنها رژیم حقوقی نوین و پرچالشی را در ابعاد امنیتی، سیاسی و اقتصادی به همراه آورده، بلکه این حوزه را بیش از پیش امنیتی کرده و این امکان را داده تا بر اثر عواملی همچون بحران آب، بحران انرژی و بحران مشروعیت (برای کشورهای تازه استقلال یافته) تهدیدها و چالشهای نوینی نیز پیش رو داشته باشد.
2-1) پرسش اصلی پژوهش
با عنایت به آنچه در طرح مسئله آمده است، پژوهش پیش رو درصدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که؛ چرا با وجود گذشت بیش از دو دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دگرگونی بنیادین در تعداد بازیگران و نگرشها و سیاستهای مستقل و دگرگونهی هر یک، هیچ نوع امنیت دسته جمعی در پیرامون کشورهای ساحلیِ دریاچهی مازندران شکل نگرفته است و به دیگر سخن؛ برجستهترین انگیزهها و بازدارندهها جهت شکلگیری مجموعهی امنیتی در حوزهی دریاچهی مازندران، کدامند؟
3-1) فرضیهی پژوهش
همچنین پژوهش درنظر دارد تا به این پنداشته دست یازد که برجستهترین انگیزه برای تکوین مجموعهی امنیتی حوزهی دریاچهی مازندران نیازهای اقتصادی انرژیمحور بوده و مهمترین عامل بازدارنده را میتوان چالش عدم وحدت آرا در تحکیم رژیم حقوقی این دریاچه برشمرد.
4-1) ضرورتهای پژوهش
عدم پذیرش رژیم حقوقی دریاچه، که توسط قراردادهای 1921 و 1940 مشخص گردیده است و متعاقباً چندآرایی در مورد بهرهبرداری از منابع دریاچه، عـُلقههای بکارگیری نفوذ قدرتهای فرامنطقهای از سوی برخی از کشورها، مشکلات ناشی از دریانوردی و کشتیرانی آزاد مسایل مربوط به ماهیگیری (شیلات)، معضلات مربوط به محیط زیست و حفاظت از منابع بیولوژی دریاچهی مازندران از جمله مواردی است که کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران را با چالش مواجه کرده است و چشم انداز آیندهی منطقه را در هالهای از ابهام فرو برده است.
5-1) کانونهای زمانی و مکانی پژوهش
تمرکز کانونی پژوهش حاضر به لحاظ مکانی، حوزهی دریاچهی مازندران یعنی کشورهای ساحلی این دریاچه خواهد بود و به لحاظ زمانی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به این سو را در بر خواهد گرفت.
6-1) پیشینهی پژوهشهای انجام شده
بیشتر آثار پدیدآمده دربارهی مسالهی امنیت و راهبرد در این گستـره، به زیرسیستمها و مجموعههای امنیتی واقعی یا نظری در پیرامون حوزهی امنیتی دریاچهی مازندران پرداختهاند. در یک نگاه فراختر میتوان دو دسته پژوهشها را دربارهی کاربست نظریهی مجموعه امنیتیِ منطقهای در حوزهی دریاچهی مازندران و بازشناخت انگیزهها و بازدارندههای آن از هم تمیز داد:
الف) دستهی نخست آثار و پژوهشهایی هستند که به تبیین و نظریهورزی پیرامون اصل آموزهی مجموعه امنیتی منطقهای پرداختهاند. تامس، گراید، بوزان، ویور و وایلد از نخستین نظریهپردازان مجموعهی امنیتی منطقهای هستند. دیوید ای. لیک در مقالهای با عنوان "رهیافت سیستمی به مجموعههای امنیتی منطقهای" و پاتریک ام. مورگان در مقالهای با عنوان "مجموعههای امنیتی منطقهای و نظمهای منطقهای" و هر دوی این صاحبنظران در مجموعهای با نام «نظمهای منطقهای: امنیتسازی در جهانی نوین» به تشریح بیشتر و گاه موردی و کاربردی این آموزه پرداختهاند. در مورد کاربست موردیتر این نظریه، در گسترهای که مقالهی حاضر در آن به جستار خواهد پرداخت؛ جدای از کتاب «امنیت در قفقاز جنوبی» توسط غلامرضا هاشمی و نیز کتابی همنام به همت احمد کاظمی؛ میتوان از کتاب «انرژی و امنیت در قفقاز» از امانوئل کاراگیانیس و نیز؛ فصل سوم کتاب «مناطق و قدرتها: ساختار امنیت بینالمللی» از باری بوزان و اُلـی ویور با نام «فضای پساشوروی: یک مجموعه امنیتی منطقهای پیرامون روسیه» یاد کرد.
در بستر کارهای پژوهشهای موردیتر؛ مقالهی "بررسی ابعاد نظام امنیتی منطقهای در قفقاز" از جواد حیدری، مقالهی "چرا یک مجموعه امنیتی در منطقه دریای سیاه- قفقاز وجود ندارد؟" از ولادمیر ریابتسف، مقالهی "جمهوری اسلامی ایران و ترتیبات امنیتی در آسیای مرکزی" از سعید وثوقی، سیدجواد امامجمعهزاده و مجید دیوسالار و همچنین؛ پایاننامه و مقالهی "نظریه مجموعه امنیتی منطقهای: مطالعه موردی منطقه قفقاز جنوبی" توسط ولی کوزهگر کالجی؛ همگی به توضیح مسایل امنیتی آسیای مرکزی و قفقاز و بعضاً به کاربست نظریهی مجموعهی امنیتی منطقهای با این حوزهی امنیتی همت گماردهاند و تاکنون کمتر به حوزهی کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران به مثابهی یک زیرسیستم امنیتی و در قالب مجموعهی امنیتی منطقهای نگریستهاند.
ب) دستهی دومِ آثار به بررسی و کنکاش عوامل بازدارنده و نیز انگیزههای برجسته برای تکوین و شکلگیری مجموعهی امنیتی در حوزهی کشورهای پیرامون دریاچهی مازندران میپردازد. «راهنمای منطقه خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی» نیز عنوان کتابی است گردآوری شده توسطاحمدی لفورکی، بهزاد و فیروزه میررضوی و با نظارت انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران که به بررسی جامع مسایل مختلف انرژی معاهدات و وضعیت زیستی و ... دریاچهی مازندران پرداخته، اطلاعات عمومی، وضعیت سرزمینی، وضعیت سیاسی، روابط خارجی، وضعیت نظامی، وضعیت اقتصادی و نیز وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران به انضمام کشورهای تاجیکستان، ارمنستان، ازبکستان، قرقیزستان و گرجستان پرداخته است. کتاب حالت دایرهالمعارفگونهای دارد و اطلاعات و جداولی را از ویژگیهای کشورها ارائه مینماید بدون آنکه تمرکزی بر مسایل امنیتی کشورها نماید.
در برابر اما، فتحالله دهقان در کتاب «دریای خزر و امنیت ملی» پس از پرداختن به کلیاتی در مورد خصوصیات آماری از وضعیتهای زیستی و منابع فسیلی و شیلاتی و ... این دریاچه، نگاهی به تاریخ روابط فیمابین دو کشور ایران و روسیه انداخته است و پس از پرداختن به رژیم حقوقی؛ تأثیرات امنیتی دریاچه را در ابعاد مختلفش به بحث گذارده است. کاستی اثر همانا عدم برخورداری از نظریه مشخص جهت پرداختن به مسایل امنیتی است.
همچنین صاحبنظرانی چون لورل مرلین، مایکل بیل، توماس تیموتی، دوریان، جیل و فرهت؛ به وارسی و تحلیل عوامل برجستهای از جمله عوامل ژئواکونومیک و بویژه منابع انرژیمحور پرداختهاند و تصمیمات سیاسی بازیگران منطقه را برآمده از بایستههای اقتصادی آنها دانسته و منابع انرژیمحور را مهمترین انگیزه در پدید آمدن تنشها و چالشهای این حوزه دانستهاند.
7-1) چارچوب تحلیلی پژوهش: نظریهی مجموعهی امنیتی منطقهای
اصطلاح «مجموعهی امنیتی منطقهای»، نخستینبار به طور مشخص، در دهه شصت در آثار افرادی چون ویلیام تامس[4] و گراید[5] به کار رفت. به باور آنها، مجموعهی امنیتی منطقهای، عبارت از مجموعهای متشکل از دولتهایی است که حفظ امنیت هریک، در گرو حفظ امنیت دیگری و تهدید امنیت یک عضو به منزلهی تهدید امنیت سایر اعضا تلقی میشود.
اما این گزاره به طور مبسوط و بارز در نوشتههای باری بوزان[6] گنجانده شد[7] و به عنوان یک مفهوم کلیدی در ادبیات روابط بینالمللی وارد شد. فروپاشی جهان دو قطبی و حاکم شدن شرایط جدید امنیتی بر سامانه بینالمللی، بوزان را بر آن داشت تا در ویرایش دوم کتاب «مردم، دولتها و هراس» در سال 1991 «نظریهی مجموعهی امنیتی منطقهای»[8] را مطرح نماید که قادر باشد تبیین بهتری از تحولات پیچیده جهان پس از جنگ سرد ارائه دهد.[9]
بوزان با ارائه یک تعریف جامع، مجموعه امنیتی منطقهای را چنین تعریف میکند: «تعدادی از کشورها که در یک حوزه جغرافیایی مشخص و مرتبط پیرامون هم قرار دارند و حفظ امنیت یکی به منزله حفظ امنیت سایرین بوده و تهدید امنیت یک عضو به مثابه تهدید امنیت سایر اعضا تلقی میشود.» (بوزان، 1378: 115)
همانگونه که در تعریف نمایان است، مجموعه امنیتی منطقهای دارای مشخصههای زیر است: (همان: 212-211)
1- حوزه جغرافیایی مشترک: طبق تعریف بوزان یک مجموعهی امنیتی منطقهای، کشورهایی را شامل میشود که به لحاظ فیزیکی و جغرافیایی، اشتراک داشته و در محیط یکسان قرار دارند. (مانند کشورهای همسایه در ساحل دریاچهی مازندران)
2- منافع مشترک: چنین کشورهایی از منافع یکسان برخوردارند، به نحوی که تامین منافع هر عضو به منزلهی تامین منافع اعضای دیگر است، این منافع میتوانند در حوزههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تعریف شوند. (مانند منافع اقتصادی در حوزههای انرژی و شیلاتی دریاچهی مازندران و نیز درآمدهای احتمالی از کسب گردشگری در سواحل دریاچه)
3- تهدیدات مشترک: آنچنان که منافع کشورهای عضو مشترک است، تهدیدات وارده از جانب عناصر خارجی نیز میتواند مشترک باشد. این تهدیدات در اشکال مختلف و فراخور محیط جغرافیایی و ژئوپلتیک، شکل حکومتها و نحوهی تعامل آنها با محیط پیرامونی و فرامونی دامنه مییابند.
4- وجود الگوی دوستی و دشمنی: وجود ترس و هراس نسبت به یک موضوع بیش از هر چیز خود را نمایان میسازد. (مانند حضور قدرتهای فرامنطقهای در حوزهی امنیتی دریاچهی مازندران)
5- همبستگیهای نژادی و یا فرهنگی؛ که سبب تاثیرگذاری بر شکل و ساختار مجموعههای امنیتی خواهد شد. (مانند شباهتهای فرهنگی، پیشینهی تاریخی مشترک)
از این رو، اطلاق عنوان مجموعهی امنیتی منطقهای، به مجموعهای از اعضا، زمانی صورت میگیرد که این کشورها خود را به شکل زنجیرهوار و مدور در کنار هم یافته و اجازه نمیدهند عنصر یا عناصر خارجی امنیت و منافع ملی آنها را تهدید کنند. ضمن آنکه؛ در هر مجموعه امنیتی منطقهای، طبق نظر بوزان، شاخصههایی وجود دارد که علل و انگیزهی نزدیکی کشورهای عضو به یکدیگر میباشند.
با نگرش به مطالبی که آمد؛ میتوان با جرأت کشورهای پیرامونی دریاچهی مازندران را دارای همهی ویژگیها و مشخصههای لازم برای مجموعه امنیتی نگریستن آن شده است.
درک این باور که امنیت هر یک از کشورها وابسته به امنیت کشورهای دیگر در این منطقه است، میتواند به شکلگیری نظام امنیتی پایدار در این منطقه بیانجامد. ایجاد یک نظام امنیتی مؤثر و پایدار در این حوزه، فرآیندی زمانبر و پیچیده است که به میزان مشارکت هریک از این کشورها در این فرایند بستگی دارد. حذف و تقلیل بازدارندهها، رفع اختلافات فی مابین، گسترش روابط دو و یا چندجانبه بین کشورهای ساحلی با بکارگیری مکانیسمهای مؤثر دیپلماسی از عوامل مؤثر در دستیابی به امنیت در این حوزه است.
8-1) مجموعههای امنیتی منطقهایِ پیرامون ج.ا. ایران
دلیل عمدهی اهمیت دریاچهی مازندران، منابع انرژی موجود در این دریاچه و موقعیت ژئوپلتیک آن میباشد. به عبارت دیگر حوزه دریاچهی مازندران ذخایر نفت و گاز زیادی را در اختیار دارد که بحث بر سر تقسیم این منابع و انتقال آن از طریق خط لوله، باعث امنیتی شدن مباحث مربوط به این دریاچه گردیده است. از طرف دیگر، اهمیت ژئوپولیتیک حوزه دریاچهی مازندران از آن روست که بر سر چهارراهی واقع است که چندین زیرسیستم منطقهای یعنی از یک سو اروپا و خاورمیانه و از سوی دیگر قفقاز و آسیای مرکزی را به هم متصل میسازد.
مجموعهی امنیتی حوزه دریاچهی مازندران، کشورهای چهار حوزه ژئوپولیتیک را همزمان دربردارد که عبارتند از: آذربایجان از حوزه قفقاز، ترکمنستان و قزاقستان از حوزه آسیای مرکزی، روسیه به عنوان جانشین اتحاد شوروی و یک واحد سیاسی فعال در نظام بین المللی و یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز جهان در شمال؛ و ایران در جنوب که دارای ذخایر عظیم نفت و گاز و صنایع نفتی است و مسیری ارزان و کوتاه برای انتقال منابع نفت و گاز حوزه کاسپین میباشد که در مجموع کانون امنیتی دریاچهی مازندران را تشکیل میدهند. از این روی، مسائل و چالشهای این مجموعهی امنیتی را باید حاصل ترکیب اختلافات و دیدگاههای خاص چهار حوزه مذکور دانست که در دو حوزه غربی و شرقی نیز با نیروهای مداخلهگر فرامنطقهای پیوند خورده و الگوی پیچیدهای از رقابت و همگرایی را شکل می دهد.
چالشهاى عمده در این مجموعه، طیف گستردهای چون منازعات سرزمینى، نژادی و حقوقی، هزینه بالاى حمل ونقل نفت و گاز، شرایط پیچیده لرزهنگارى و زمینشناسى براى یافتن منابع بستر دریاچهی مازندران و حساسیتهاى اکولوژیک دانست.
چند محیط امنیتی در پیرامون مجموعهی امنیتیِ مورد تأکید (حوزهی دریاچهی مازندران) قابل بازبینی است که با شاخصههای تعریف بوزان چه در دنیای نظریهها و نوشتارها و چه در دنیای عمل و سیسات اجرایی مطابقت داده میشود. این مجموعهها عبارتند از:
1- مجموعه امنیتی منطقهای شرق؛ که شامل افغانستان، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان است. این کشورها در شکل یک زنجیره تسلسلگونه حوزه جنوب شرق آسیا را به آسیای مرکزی میپیوندند. این مجموعه با کشورهایی چون ایران، ترکمنستان و قزاقستان از مجموعهی امنیتی دریاچهی مازندران درپیوند جغرافیایی و همنشینی است.
2- مجموعه امنیتی شامات؛ شامل چهار کشور عربی کشورهای اردن، فلسطین اشغالی، سوریه و لبنان که جملگی در حاشیهی شرقی دریای مدیترانه قرار دارند. این مجموعهی امنیتی قرابت فیزیکی با مجموعهی امنیتی مورد پافشاری در این پژوهش ندارد، اما حضور عنصر فلسطینی و نیز عناصر عربیسم و ایدئولوژی اسلامی تعریف جدیدی از مجموعه امنیتی منطقهای شامات به دست میدهد و برای ج.ا.ا از بار ارزشی نیز برخوردار خواهد بود و برای دیگر کشورهای ساحلی نیز موضعگیریهای گونهگونی را به همراه خواهد آورد.
3- مجموعهی امنیتی منطقهای جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز؛ که به لحاظ سابقهی تشکیل سیستمهای دفاعی- امنیتی در این منطقه، وجود سازمان گوام، سازمان همکاری شانگهای با عضویت چین و سازمان همکاری امنیتی مشترک، بیانگر اهمیت نیاز به سیستم دفاعی مشترک در منطقه مزبور است. همهی کشورهای عضو مجموعهی امنیتی منطقهای حوزهی دریاچهی مازندران میتوانند مشمول این مجموعه نیز باشند. به دیگر سخن حتی میتوان مجموعهی اخیر را زیرسیستمی از مجموعهی امنیتی منطقهای جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز دانست.
4- سازمان گوام متشکل از چهار کشور گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی میباشد. از اهداف سازمان، تبادل فناوریهای نظامی، همکاری امنیتی و کمک به توسعهی سیستمهای تسلیحاتی اعضا آورده شده است.
5- سازمان همکاریهای شانگهای به ابتکار چین و روسیه و با عضویت تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان و با هدف پاسخگویی به نیازهای امنیتی این کشورها تشکیل گردید. سازمان شانگهای اهداف گستردهای چون مبارزه با تروریسم و تامین امنیت کشورهای عضو را دنبال میکند.
6- مجموعهی امنیتی منطقهای کشورهای حاشیه خلیجفارس: متشکل از کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس (GCC) تعریف کرد. GCC در سال 1981 و با عضویت عربستان، قطر، بحرین، کویت، عمان و امارات، ناسیونالیسم عربی و فرآیند استقلال این کشورها به عنوان مسببی برای قرابت آنها در ایجاد یک نهاد منطقهای امنیتی است. عنصر ایدئولوژی و اسلامگرایی، عاملی دیگر برای تقویت پیوند اعضای این گروه است. محدودیتهای ناشی از نوع نگرش کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس به امنیت و نگاه آنها به سوی غرب و به ویژه آمریکا، تحقق سیستم دفاع دستهجمعی چالشهای بیمارگونهای را پیش رو دارد.
2. یافتههای پژوهش
انعقاد اتحاد استراتژیک در زمینههای مختلف نظامی، امنیتی و ... بین کشورها، نیازمند وجود عوامل و شرایط همگرایی و در حد گسترده و بالاترین مراتب؛ و غلبهی آن بر عوامل واگرایی است. مهمترین شرایطی که برای همگرایی لازم است عبارتند از: تشابه ایدئولوژیک، تفوق منافع مشترک بر منافع متضاد، تشابه ساختار سیاسی و اجتماعی کشورها با پیشینهی تاریخی مشترک، عدم تضاد ژئوپلتیک، مکملِ هم بودن از نظر اقتصادی، و توسعهیافتگیِ عقلانی کشورها. از میان عوامل فوق، برتری منافع مشترک، عدم تضاد ژئوپلوتیک و مکمل اقتصادی بودن از همه مهمتر و مؤثرترند. (دوئرتی؛ 1376: 665)
در ذیل، تلاش نگارندگان این پژوهش بر آن است تا برجستهترین انگیزهها و بازدارندهها و یا به سخن دقیقتر، مسایل درخورِ ویژهنگری جهت همگرایی بیشتر در مجموعهی امنیتی منطقهای دریاچهی مازندران را فهرست بندی و تبیین نمایند[10]؛
1-2) چالش تحکیم رژیم حقوقی
قدیمیترین قراردادی که بین ایران و روسیه منعقد شده و به مسائل دریاچهی مازندران اشاره دارد، به 1732 میلادی برمیگردد. جنگهای روس با ایران پیامدهای ننگین معاهدات گلستان و ترکمانچای و دیگر قراردادها را درپی داشته است. مهمترین معاهدات در مورد دریاى مازندران که مى تواند در سرنوشت رژیم حقوقى این دریاچه کارساز باشد عبارتند از: عهدنامهی 1921 مودت مابین ایران و جمهورى شوروى سوسیالیستى روسیه و دو یادداشت ضمیمه آن؛[11] موافقتنامه بین ایران و اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى مورخ اول اکتبر 1927 در خصوص صید ماهى در ساحل جنوبى دریاى مازندران به اضافه پروتکلها و یاداشتهاى مبادله شده قرارداد بازرگانى و بحرپیمایى بین دولت شاهنشاهى ایران و اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى در پنجم فروردین 1319 (25 مارس 1940)[12] ؛ نامههاى متبادل مابین وزیر امور خارجه ایران و نمایندگان شوروى درباره چگونگى استفاده کشتیها از بنادر دریاى مازندران، 25 مارس 1940.[13]
نتیجه آنکه بر طبق اسناد و معاهدات موجود مابین دو کشور ایران و روسیه و یا ایران و شوروى، طرز تلقى هر دو دولت آن بوده است که این دریا همواره به صورت مشترک بوده و بهره بردارى از آن توسط هردو طرف انجام مىشده است. اتحاد شوروى براى تسهیل در کار اداره این دریا در امور شیلات، استخراج نفت و گاز و حملونقل آن را به شش قسمت[14] تقسیم نموده بودند که هر کدام به یکى از جمهورىهاى درون اتحاد شوروى تعلق داشت.
در عمل (و بدون وجود حتی یک سند و قرارداد)، خط فرضی حسینقلی- آستارا[15] به طور یکجانبه توسط شوروی مورد تاکید قرار میگرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، اتحاد شوروی از نخستین دولتهایی بود که برای مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیام تبریک فرستاد. ایران انقلابی در اولین اقدام از پیمان سنتو خارج شده و در حلقهی جنبش عدم تعهد درآمده بود. دولت بازرگان در همان روزی که پیمان دفاعی را با ایالات متحده بر هم زد، مواد 5 و6 معاهده 1921 ایران با اتحاد شوروی را نیز ملغی اعلام کرد.[16] پس از استعفای بازرگان در 15 آبان 1358، شورای انقلاب نیز در 19 آبان همان سال بطلان این مواد را تایید کرد.
بحث تحکیم رژیم حقوقی دریاچهی مازندران زمانی مطرح گردید که هیمنهی اتحاد جماهیر شوروی، همانگونه که حضرت امام(ره) پیشبینی نمودند، درهم شکست. ایران در ابتکاری دیپلماتیک در 17 فوریه 1992 چهار حاشیهنشین دیگر دریاچهی مازندران (روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان) را به امضای پیشنویس تفاهمنامهای فراخواند؛ مسالهای که تا به امروز لاینحل باقی مانده و درصدد است سهم 50 درصدی ایران از دریاچهی مازندران را به 12 یا 17 درصد تقلیل دهد.
بعد از فروپاشی جماهیر شوروی، لزوم پایبندی جمهوریهای تازه به پیمانهای 1921 و 1940 و رژیم حقوقی موجود نه تنها همخوان با اصول حقوق بینالملل عمومی بود، بلکه در بیانیه آلماتی در 21 سپتامبر 1991 نیز به گونهای رسمی مورد تائید و تاکید آن جمهوریها قرار گرفته بود. همهی جمهوریهای استقلال یافته جماهیر شوروی طبق سند شماره A/49/475 مورخه 5 اکتبر 1994، و نظریه رسمی فدراسیون روسیه، به عنوان جانشین اتحادیه جماهیر شوروی، جمهوریهای تازه در کنار دریای کاسپین باید پیمانهای مذکور را میپذیرفتند، اما آنها این پیمانها را نادیده گرفته با بستن قرارداد با شرکتهای نفتی آن را زیر پا گذاشتند.
در سال 1371 ایدهی تشکیل تاسیس سازمانی برای همکاری و هماهنگی بین کشورهای ساحلی دریا با افزایش این کشورها از 2 به 5 کشور توسط هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران، مطرح شد که مورد پذیرش کشورهای دیگر قرار گرفت. اما از آنجایی که هر یک از کشورها خواهان بهرهگیری بیشتر از دریاچهی مازندران بودند، سیاست واگرایانهای را در پیش گرفتند.
ایران و روسیه در ابتدا بر آن بودند که رژیم حقوقیِ مشاع یا مشترک که در قراردادهای ۱۹۲۱ و۱۹۴۰ پیشبینی شده است، باید بعنوان چهارچوبهایی برای ایجاد رژیم حقوقی جدید مورد استفاده قرار گیرد و دو دولت اقدامات یکجانبه برخی از کشورهای ساحلی تازه استقلال یافته را درباره امتیاز دادن به کنسرسیومهای خارجی برای بهرهبرداری از منابع نفت و گاز این دریاچه غیرقانونی اعلام نمودند.
در سال ۱۹۹۸ روسیه و جمهوری قزاقستان با انعقاد قراردادی بستر شمالی دریاى مازندران را بر اساس معاهده متساویالفواصل تقسیم نمودند. در واقع روسیه از همان ابتدا خط مشی دوگانهای را در پیش گرفته بود یعنی ضمن آنکه با ایران بر ادامه رژیم حقوقی مشاع تاکید مینمود، اما نهادهای ملی این کشور چون لوکاویل و گازپروم در کنسرسیومهای بینالمللی جهت کاوش و بهرهبرداری از منابع نفت و گاز مناطق مجاور جمهوریهای آذربایجان و قزاقستان مشارکت داشتند. پس از نشست سران کشورهای ساحلی در عشق آباد (۲۰۰۲) و بینتیجه پایان یافتن آن، روسیه از عقد قرارداد دو جانبه با ترکمنستان خبر داد و بعد موضوع مانور نظامی روسیه و قزاقستان انجام گرفت که در تقابل با امنیت ملی ایران بود.
از این رو در شرایطی که سیاست مسالمتجویانه ایران همواره بر پایه اشتراک مساعی و حلوفصل کلیه مسائل از طریق مسالمتآمیز و با استفاده از اصل اتفاق آرا بوده است، در 14 مه 2003 (24 اردیبهشت 1382) و در اجلاس نمایندگان ویژه کشورهای ساحلی در آلماتیِ قزاقستان، توافق سه جانبه فیمابین کشورهای روسیه، قزاقستان و آذربایجان امضا شد و این کشورها موافقت خود را با تقسیم بخشهای شمالی دریاچهی مازندران اعلام کردند[17] و با تقسیم بخش شمالی، بر تقسیم قسمت جنوبی با همین الگو تأکید داشته اند و هماکنون نیز همین شیوة تقسیم و همین قراردادها را مبنای مذاکرات قرار میدهند.
ایران همچنان بر اعتبار قراردادهای۱۹۲۱ و۱۹۴۰ به عنوان اساس مذاکرات تاکید دارد و بدون تامین منافع ایران، مشخص نمودن رژیم حقوقی امکانپذیر نیست.
به دیگر سخن؛ معاهدههای1921و 1940 هنوز به قوّت خود باقی هستند، مگر اینکه موافقتنامهی جدیدی در این رابطه توسط ایران و روسیه امضا شود. این امر نه تنها منطبق با قانون بینالملل است، بلکه در بیانیهی آلماآتی که در 21دسامبر1991 توسط همهی کشورهای مشترکالمنافع شوروری سابق (CIS) امضا شد، کشورهای تازه استقلال یافته، کلیهی تعهدات بینالمللی شوروی سابق را تأیید کردند.
جمهوری آذربایجان که نخستین عضو متخلّف از این بیانیه بود، اقدام خود را مستند به کنوانسیونهای 1958 و 1982 حقوق دریاها کرده بود که دربارهی حق انحصاری بهرهبرداری از فلات قارهی کشورها در یک دریای آزاد است. از سوی دیگر جمهوری آذربایجان بر آن شد که طبق رویه حاکم بر اکثر دریاچههای بینالمللی باید بین کشورهای ساحلی تقسیم شود. بنا بر آنچه گفته شد؛ در جدول زیر نگاه و خطمشی کشورهای حاشیه به رژیم حقوقی این دریاچه آمده است؛
جدول شمارهی 1 : مواضع کشورهای ساحلی دربارهی رژیم حقوقی[18]
کشور | موضع و خط مشی کلی |
ایران | استدلال ایران بر آن است که بر اساس توافقات حاصله بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی، رژیم حقوقی دریاچهی مازندران تعیین شده است، ولی هیچ نوع تقسیمبندیای در آن صورت نگرفته است، پس طرفین قائل به رژیم حاکمیت مشاع و مساوی (مالکیت دسته جمعی) بوده اند. مخالفتهایی که با این دیدگاه بوجود آمد از یک سو و قراردادهای دوجانبه و سهجانبه منطقهای روسیه طی سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ که حاکی از پذیرش اصل تقسیم توسط دولت روسیه بود، ایران شوربختانه موضع خود را تغییر داده و خواهان تقسیم دریاچه به طور مساوی بین پنج کشور ساحلی به میزان مساوی و برابر با ۲۰ درصد برای یکایک اعضاء گردید. |
روسیه | در ابتدا معتقد بود که دریاچهی مازندران را نمی توان از دیدگاه حقوقی، یک دریاچه خواند. بلکه فقط یک دریاچه است. بنابراین حقوق بینالملل دریاها را نمی توان در مورد آن به کار برد. روسیه تا زمان مشخص شدن شدن رژیم حقوقی دریاچهی مازندران، معاهدات 1921 و 1940 را معتبر میداند، البته اکنون به تدریج از مواضع اولیه خود دور شده و در حال حاضر معتقد به تقسیم بستر دریاچه بر اساس خط منصف و مشاع بودن سطح و زیرسطح دریاست. (فرمول MML) |
قزاقستان | با نظام حقوقی مشاع دریاچه مخالف است و از تقسیم آن حمایت می کند. قزاقستان مدعی است که دریاچهی کاسپین از طریق کانال ولگا- دُن به دریای بالتیک و سیاه ارتباط دارد، لذا خصوصیت دریای آزاد را احراز کرده و به همین جهت حقوق بینالملل دریاها (نظام حقوقی کنوانسیون ملل متحد ۱۹۸۲ نیویورک) را باید در مورد آن جاری دانست. بر این اساس، مطابق حقوق دریاها هر کشور بر منابع زیر بستر در بخشهای مربوط به خود حاکمیت دارد و سطح دریا برای کشتیرانی و ماهیگیری آزاد است. مواضع قزاقستان با آذربایجان کاملاً مشابه است، ولی بر حسب دکترین و رویه موجود از ضعف علمی بیشتری برخوردار است. قزاقستان معتقد است که دریاچهی مازندران نباید بر اساس مفهوم دریاچه مرزی یا دریای آزاد بررسی شود، بلکه باید به مناطق اقتصادی انحصاری و بر طبق خط مرکزی تقسیم شود تا حقوق هر دولت در منطقه خودش تأمین شود. |
آذربایجان | در مقایسه با دیگر کشورها، آذربایجان در فرو ریختن نظم دریاچهی مازندران از دیگران پیشی گرفت و با انکار صریح اعتبار رژیم حقوقی این دریاچه و با استناد به تغییر فاحش شرایط و اوضاع و احوال، مسأله تقسیم دریاچهی مازندران را مطرح ساخت و بدون انتظار هیچ جوابی به انعقاد قراردادهای نفتی پرداخت. طبق ادّعای آذربایجان، اتحاد جماهیر شوروی در سال 1970 منطقه بالای خط فرضی آستارا حسینقلی را بین جمهوری های حاشیه دریای خزر تقسیم کرده بود. این کشور معتقد است که دریاچهی مازندران باید به بخشهای ملی تقسیم شود و براساس اصل تقسیم، سهم ایران همان عقبهی خط فرضی آستارا- حسینقلی است و مابقی دریا از آن وارثان شوروی باشد. آخرین موضع این کشور در اجلاس وزیران خارجه کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران که در ۲۱ ژوئن ۲۰۰۷ در تهران برگزار گردید بر اهمیت تدوین رژیم حقوقی دریاچهی مازندران بر اساس عرف و اجماع همه جانبه صحه گذاشت. |
ترکمنستان | بیشتر مایل است که کنوانسیون حقوق دریاها در مورد دریاچهی مازندران اعمال شود، لذا حد حاکمیت انحصاری 45 مایل را پیشنهاد داده است. تا این اواخر ترکمنستان از مواضع ایران و روسیه در مورد نحوه تقسیم دریاچه حمایت می کرد. این کشور پس از سکوت ممتد، خواستار برقراری رژیم حقوقی مشاع محدود گردید. بدین ترتیب که تا ۴۵ مایل به عنوان منطقه انحصاری ملی هر یک از کشورهای ساحلی تلقی گردد و ماورای آن به عنوان منطقه مشترک یا مشاع تحت نظارت یا یک نهاد منطقهای مورد استفاده همگان باشد. موضع ترکمنستان نزدیکتر به موضع روسیه و ایران بوده است. و در عین حال مبهمترین موضع در میان پنج کشور، مربوط به این کشور است. این کشور ضمن مخالفت با فعالیتهای نفتی آذربایجان در کاسپین ادعا کرد که برخی از این فعالیتها ناقض حقوق این کشور است. این درحالی است که این کشور با تصویب قانونی با عنوان مرزهای ملی کاسپین در سال ۱۹۹۲، محدودهی ۱۲ مایلی را به عنوان منطقه انحصاری خود در نظر گرفته است. |
تا کنون از سوی کشورهای ساحلی بر مبنای منافع ملی و حقوق بینالملل راهکارهایی نظیر تقسیم بر اساس حقوق بینالملل دریاها، سیستم مشاع و استفاده مشترک، تقسیم همزمان بستر[19] و سطح آب به صورت مساوی، تقسیم براساس مرزهای ملی، تقسیم بستر و آزادی سطح دریاچه و ... پیشنهاد شده است؛ اما به سبب آن که هر پیشنهاد در برگیرندهی منافع یک یا چند کشور و نادیده انگاشتن منافع دیگران بوده است تا به حال توافقی در راستای چگونگی مشخص نمودن رژیم حقوقی دریاچهی مازندران صورت نگرفته است. در شرایطی که در کاسپین جنوبی دو چالش اصلی میان ایران و آذربایجان از یک سو و ترکمنستان و آذربایجان از سوی دیگر وجود دارد (مناقشه ایران و آذربایجان بر سر میدان نفتی البرز ایران است که آذربایجان آن را با نام آلو متعلق به خود معرفی میکند و دعوای آذربایجان با ترکمنستان در مورد مالکیت بر میدان نفت و گازی است که آذری ها آن را کپز مینامند و ترکمنها از آن به نام سردار یاد میکنند.) برخی از همین کشورها به انعقاد قراردادهای دو و سه جانبه میان خود پرداختهاند و مرزهای خود را مشخص نمودهاند. لیکن با توجه به اصول حقوق بینالمللی و نگرش به خود معاهدات 1921 و 1940 که بیان میدارد؛ در مورد چنین دریاها یا دریاچههایی که بسته و در محاصرهی چند کشور هستند، این توافق کشورهای ساحلی است که رژیم حقوقی حاکم بر آن را تعیین میکند. (Agahi Diba, 1994) پس برپایهی بیانیهی آلماآتی (21دسامبر1991) تا زمانی که قرارداد تازهای بین کشورهای تازه تأسیس ساحلی (آذربایجان قزاقستان ترکمنستان) و ایران و روسیه منعقد نشده، دو قرارداد 1921 و 1940 به قوت خود باقی و لازم الاجرا است و پایه و اساس رژیم حقوقی دریاچهی کاسپین محسوب میشود.
2-2) انرژی
طبق آمار و ارقام موجود، منابع انرژی که برای حوزه دریاچهی مازندران تخمین زده شده است، متفاوت به نظر میرسد. باید توجه داشت که این تفاوت در آمار و ارقام، قبل از هر چیز ناشی از اهمیت منطقه در دارا بودن ذخایر انرژی است که میتواند برای قدرتهای بزرگ منشاء چالش باشد. بر این اساس ذخایر نفت اثبات شده در این حوزه چیزی بین ۲۰۳ الی ۲۳۵ میلیارد بشکه تخمین زده شده است که از این میزان، قزاقستان در آسیای مرکزی با ۱۳۲ میلیارد بشکه بیشترین ذخایر نفت را در اختیار دارد و بعد از آن ترکمنستان به عنوان ضلع دیگر صاحب انرژی آسیای مرکزی با ۷/۳۹، آذربایجان در منطقه قفقاز با ۳۹، ایران ۱۵، روسیه 7/3 و ازبکستان ۵۹/۲ میلیارد بشکه ذخایر نفت منطقه دریاچهی مازندران را در اختیار دارند. این منطقه از حجم و ذخایر اثبات شده گاز نیز برخوردار است و با توجه به برآورد مراکز اطلاعاتی انرژی به نظر میرسد که حدود ۲۳۲ تریلیون فوت مکعب گاز احتمالی جهان در این منطقه قرار گرفته باشد.[20]
علیرغم این ادعاها که فاقد مبانی منطقی و علمی نیز میباشند به هیچ وجه کاسپین نمیتواند جانشین خلیج فارس گردد و حوزه خلیجفارس همچنان به عنوان نخستین و مهمترین منبع انرژی برای آمریکا و دیگر مصرفکنندگان عمده جهان باقی خواهد ماند. این واقعیتی است که حتی بسیاری از آمریکائیها نیز به آن اذعان دارند. در پروژهای که توسط «موسسه جیمز بیکر» برای سیاستگذاری عمومی در آمریکا انجام یافت تأکید گردید که «تولید نفت در آسیای مرکزی و قفقاز هرگز با خلیجفارس، جایی که پنج قدرت عمده نفتی و چندین تولیدکننده کوچک وجود دارد، مطابقت نخواهد کرد.» (یزدانی، 1385: 74)
جدول شمارهی 2: میزان ذخایر نفت و گاز خلیج فارس و دریاچهی مازندران[21]، 2005
منطقه | ذخایرنفت (میلیارد بشکه) | ذخایرگاز (تریلیون مترمکعب) |
خلیج فارس | 715 | 2462 |
دریاچهیمازندران | 17-44 | 232 |
همچنین علیرغم همهی هیاهوها، همهی دریاچهی مازندران مشحون از نفت و گاز نیست. تنها پنج حوزه از حوزههاى مازندران، بزرگ و اقتصادى هستند. سه مورد آن در دوره اتحاد شوروی کشف شده بود، یعنى قره چگنک، تنگیز و آذرى- گونشلى- چراغ و دو مورد که اخیرا کشف شده یعنى کاشغان و شاه دنیز. احتمال دارد حوزه البرز نیز در آبهای ایران دارای ظرفیت معتنابهی باشد، اما این تنها یک احتمال است.[22]
صرفنظر از آمار دقیق کمی منابع، واقعیت آن است که این حوزه از سرچشمههای سرشار مواهب طبیعی برخوردار است که آن را در زمرهی برخوردارترین مناطق زمین قرار داده است. اگر تنها روسیه و ایران را با یکدیگر در نظر بگیریم، ذخایر گاز ثابت شده آنها بالغ بر دویست تریلیون مترمکعب یعنی معادل 49 درصد کل ذخایر گاز جهانی میگردد. البته کشورهای دیگری نیز وجود دارند که از ذخایر گاز قابل ملاحظهای برخوردارند مانند قطر، نیجریه، الجزایر، نروژ و ونزوئلا. معهذا، کل ذخایر آنها فقط به 28 تریلیون مترمکعب، بالغ میشود که حدود 35 درصد کل ذخایر روسیه و ایران را تشکیل میدهد.
از طرف دیگر سه عامل مهم در مورد تولید نفت و ادامه تولید در دریاچهی مازندران وجود دارد: اول آن که قیمت نفت باید بالا باشد، حداقل از 30 دلار در هر بشکه بالاتر؛ وگرنه تولید نفت در کاسپین اقتصادی نیست. دوم آن که ثبات سیاسی در کشورهای حاشیهی دریاچهی مازندران وجود داشته باشد. و سوم آن که زیربناهای انتقال انرژی درست شود.
1-2-2) ترابری انرژی
مسئله دسترسی به انرژی دریاچهی مازندران یکی از مهمترین مسایلی است که امروزه جامعهی بینالمللی با آن مواجه است. برای کلیهی رقبا مفید است که مقدمات همکاری برای توسعه و تکمیل این منابع را فراهم آورند در غیر این صورت نفت و گاز این حوزه به راحتی به بازار نخواهد رسید و فشار افزونتری نسبت به گذشته بر خلیجفارس و کلیهی بازارهای نفتی وارد خواهد شد. (کمپ: 1383: 329)
گاز پروم، شرکت انحصاری حمل و نقل و تولید گاز دولتی روسیه، امیدوارست که بتواند گاز طبیعی مایع را از منطقه تولید اصلی خود در یامال ننتس که ناحیهای خودمختار در سیبری غربی است، و نیز از میدان اشتوکمن در دریای بارنتس یا از مناطق دور از کرانه جزیره ساخالین در شرق دور روسیه به آمریکا بفرستد. هر سه این ها منابع واقعبینانهای برای عرضه گاز مایع طبیعی به بازار آمریکا محسوب میشوند. شرکت گازپروم دریافته است که گزینه دیگر این است که این گاز به جای اروپا به آمریکا به صورت مایع صادر شود. شرکت آمریکایی کونوکو فیلیپس ممکن است وارد پروژه اشتوکمن شود و به شرکای فعلی یعنی گاز پروم و رزنفت بپیوندد. پروژه توسعه گاز جزیره ساخالین نیز مدعی قدرتمند دیگری برای صادرات گاز طبیعی مایع روسیه به آمریکاست. از آنجا که جزیره ساخالین تنها در 50 کیلومتری شمال جزیره هوکایدو در ژاپن قرار دارد، منطقی است که منطقه آسیا- اقیانوسیه از جمله چین، کره جنوبی و تایوان بازار اصلی گاز ساخالین را تشکیل بدهند. (گروه مطالعات اقتصاد سیاسی بینالملل؛ قابل دسترسی در: www.csr.ir)
به لحاظ کمبود تولید نفت خام در جمهوری آذربایجان، آمریکا در حال تشدید فشار به قزاقستان برای ارسال نفت خام خود به آذربایجان برای پرکردن خط باکو- تفلیس- جیهان است. برای این کار طراحی یک مسیر برای نفتکشها که از بنادر قزاقی کوریک و آکتاو نفت خام حوزه های تنگیز و کاشغان را به باکو می رساند به اتمام رسیده و شرکت های شورون تکزاکو، اگزان موبیل، شل، لوک اویل و آجیپ در 24 ژانویه 2007 توافق نمودند که روزانه 500 هزار بشگه نفت خام را از قزاقستان به آذربایجان حمل نمایند. (ملکی؛ 1386: 7)
ایران مایل است که خط لولهای از حوزه نفتی کاشغان در قزاقستان به سمت جنوب کشیده شود و پس از عبور از ترکمنستان در مرزهای ایران نفت خام را وارد خطوط لوله قدیمی ایران نماید تا به جنوب حمل شده و در دریای عمان و یا خلیج فارس تحویل مشتریان شود. نفت خام انتقالی با این خط لوله برای مشتریان آسیایی مقرون بصرفه است و از لحاظ امنیت انرژی نیز از نقاط بحرانی جهان می تواند بدور باشد. مطالعات این خط لوله که به نام (KTI) شناخته شده است، توسط کنسرسیومی از شرکتهای کازمونایگاز، توتال، اینپکس و شرکت ملی نفت ژاپن انجام شده و احداث آن از لحاظ اقتصادی تائید شده است. چنین پروژهای تائید تصمیمگیران کلیدی در کشورهای حاشیهی دریاچهی مازندران را نیاز دارد. (گروه مطالعات اقتصاد سیاسی بینالملل؛ همانجا)
با توجه به موارد فوق، ایران اکنون در بهترین وضعیت برای پیش بردن منافع خود در دریاچهی مازندران است. اول آن که ایران کشوری است که از کشمکشهای قومی و سرزمینی ناشی از فروپاشی شوروی برکنار است.
امروزه، به طور متوسط روزانه 120 هزار بشکه از ایران نفت «سوآپ»[23] میشود که بیشتر از ظرفیت خط لوله باکو- سوپسا و باکو- نورووسیسک می باشد. این میزان طی مراحلی تا ظرفیت 500 هزار بشکه قابل افزایش است. تنها کشور ساحلی که از ایران سوآپ نمیکند، جمهوری آذربایجان است. روسیه، قزاقستان و ترکمنستان از مسیر ایران استفاده می کنند. آذریها هم قول دادهاند که روزانه بین 40 تا 60 هزار بشکه نفت از مسیر ایران سوآپ کنند. طبق یک برداشت، ایران بازنده سیاست خطوط لوله نیست. در جهان کنونی، سیاستهای انحصار به سیاستهای تنوع در منابع تولید، عرضه، فروش و انتقال تبدیل شده است. این انتظار که همه کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران تمام نفت و گاز تولیدی خود را از مسیر ایران منتقل کنند، چندان معقول نیست. اما، ایران باید در این انتقال سهم داشته باشد. باید ظرفیتسازی و تسهیلات بیشتری ایجاد شود تا حجم بیشتری از انرژی منطقه از خاک ایران انتقال پیدا کند. با توجه به این که امنیت و تجارت مکمل یکدیگر میباشند، لذا اگر مسیری دارای امنیت کافی نباشد، نمیتواند شرایط مطلوب برای مسائل تجاری و ترانزیتهای بینالمللی فراهم آورد و به عنوان یک انتخاب درست مورد توجه قرار گیرد. به همین منظور مسیر ایران مشکلات امنیتی حادی ندارد. با توجه به اینکه ایران از یک طرف نزدیکترین و اقتصادیترین راه رسیدن به دریای آزاد (دریای عمان وخلیج فارس) میباشد و از طرف دیگر؛ مطمئنترین مسیر برای عبور نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز به اروپا از طریق ترکیه میباشد، لذا اهمیت انتقال خطوط انرژی از طریق ایران بر اساس اصل وابستگی متقابل باعث میگردد تا امنیت کشورهای مورد نظر و ایران پیوند خورده و آنان را وادار خواهد ساخت تا در رفتارهای سیاسی خود ملاحظات امنیتی ایران را در نظر بگیرند.
3-2) اقتصادهای توسعه نیافته
مهمترین مشکلات داخلی و ساختاری اقتصادهای این منطقه را میتوان در این موارد برجسته ساخت: (امیراحمدیان، 1382: 1141) 1. فقدان یک سازمان تجاری فعال و منسجم؛ 2. ضعف بخش خصوصی و در اختیار بودن ابزارهای اقتصادی در دست دولتها (به عبارتی، اقتصادهای متمرکز و دولتی)؛ 3. وجود سیستم مالیات دوگانه؛ 4. محدودیتها و موانع مبادلات پولی و ارزی؛ 5. وجود فساد و رشوه؛ 6. فقدان سیستمهای مناسب بانکی.
همچنین عدم توسعهی مناسب همکاریهای کشورها، عدم انجام تعهدات طرفین در قبال یکدیگر، تکنولوژی پایین کالاهای ساخته شده از سوی این کشورها، و در نتیجه تأمین نکردن نیازهای معیشتی و بازرگانی همدیگر و... روابط اقتصادی این کشورها را علیرغم برخی پیشرفتها در هالهای از ابهام فرو برده است.
دیدگاه نزدیکی به غرب، دیدگاه عمدتاً مبتنی بر اقتصاد است. تکنولوژی غربی، عمدتاً تکنولوژیای است که برای رقابت در بازار بهتر جواب میدهد. از طرفی در حال حاضر حدود 75 درصد بازار جهانی در اختیار متحدین غربی است.[24] همچنین؛ شرق یا به عبارتی همان بلوک شانگهای، بازار به اندازه کافی بزرگی ندارد و به جز روسیه، سایرین تکنولوژی آن چنانی نیز ندارند. اما همینها میتوانند با خارج کردن دنیا از حالت استیلای تک قطبی هرم قدرت را در دنیا به هم بریزند و امکان چانهزنی را برای ایران فراهم آورند. تکنولوژی روسی می تواند مقدمات لازم را فراهم آورد تا ایران با هزینهی کمتر و سرعت بیشتر تکنولوژیِ دارایِ مزیت ِبازاری غرب را جذب نماید.
4-2) ناهمگونی ایدئولوژیک و تفاوت در ماهیت نظامهای سیاسی
روند غربگرایی که از روسیه آغاز شده بود؛ در این منطقه نیز با تقلید از مدلهای غربی ساختارهای سیاسی دنبال شد. اگر چه در این نظامها ابتدا به حکومت های مبتنی بر قدرت پارلمان توجه گردید اما با توجه به فرهنگ سیاسی نخبگان آسیای مرکزی؛ تعدل های مبتنی بر قانون اساسی و نهادهای واقعی قدرت سیاسی، در عمل دچار اختلاف شدهاند. در این جمهوریها، دموکراسیهای پارلمانی به سرعت جای خود را به نظامهای اقتدارآمیز ریاست جمهوری داد. ایدئولوژی سیاسی که جایگزین کمونیست در آسیای مرکزی گردید را میتوان استبدادگرایی سکولار نامید که مبتنی بر فلسفهی بازار آزاد است. توجیه رهبران آسیای مرکزی این است که دورهی حاکمیت استبدادی گامی لازم در دورهی گذار از سیستم استبدادگرایی کمونیستی به دموکراسی لیبرال می باشد. از این رو نظام سیاسی مذهبی ایران با ماهیت انقلابی و آرمان گرایانهی عرصهی سیاست خارجی در برابر نظام های سکولار اقتدارگرای آسیای مرکزی با چالش جدی مواجه است.
کشورهای گونهگون این مجموعهی امنیتی، متعلق به چند حوزهی تمدنی و ایدئولوژیک خاص و متفاوت از هم هستند. این تفاوت ایدئولوژیکی این توان بالقوه را دارد که به یک تضاد جدی در شرایط ویژه ای تبدیل شود.
5-2) حضور قدرتهای فرامنطقهای
در حالی که به پندار رجب صفراف[25]، دشمن اصلی روابط مستحکم ایران و روسیه را اعراب هستند که همواره در مناسبات دو کشور «موش می دوانند»؛ (شوری، 1388) بررسی روابط کشورهای ساحلی طی این سالها بدون در نظر گرفتن نقش غرب قابل مطالعه نیست. حیطه تاثیرگذاری غرب در این سالها هم بر رفتارهای ایران و هم بر رفتارهای همسایگان شمالی به صورت سلبی یا ایجابی رو به گسترش بوده است.
در حالی که قبل از فروپاشی شوروی وجود یک قدرت مسلط باعث یکپارچگی و برقراری ثبات در منطقه بود، بعد از فروپاشی شوروی با وجود قدرتهای متعدد، زمینه بروز رقابت ها و چالشهای فراوانی در منطقه فراهم شد. در چنین وضعیتی قدرتهای بزرگ به عنوان عامل بیثباتی در منطقه ایفای نقش میکنند. در حالی که سیستم مداخله و نفوذ در منطقه کاسپین در سالهای قبل از فروپاشی شوروی عامل ثبات در منطقه بوده، در سالهای بعد از فروپاشی شوروی این سیستم به سیستم نفوذی بیثبات کننده تغییر نقش داده است. (قاسمی و ناظری، 1390: 75)
البته مطابق توافقنامه امنیتی در اجلاس سوم سران کشورهای حاشیه در باکو (18 ماه نوامبر سال 2010)، تامین امنیت دریاچهی مازندران در حوزه اختیارات کشورهای ساحلی این دریاچه است. در اینجا به دو قدرت فرامنطقهای امریکا و اتحادیهی اروپا که در پیِ نفوذ در این پهنه هستند اشاره میشود؛
1-5-2) امریکا
در عرض 50 سال آینده، اقتصاد آمریکا بدون وجود گاز طبیعی امکان ادامه حیات نخواهد داشت. در حال حاضر، تولید میدانهای گاز آمریکای شمالی به آخرین حد خود رسیده است و در حال طی روند نزولی است. گازِ خط لوله، معمولاً راهکاری معتبر برای واردات گاز به آمریکا، با توجه به فاصله زیاد آمریکا از سایر قارهها نمیباشد. از اینرو، واردات گاز خارجی آمریکا عمدتاً به شکل گاز طبیعی مایع خواهد بود. انتقال گاز مایع از سایر قارهها به آمریکا پرهزینه خواهد بود و مستلزم مایع کردن گاز، حمل آن توسط شناورهای ویژه و ساخت تاسیسات تبدیل گاز مایع و نیز زیرساختهای مربوطه از جمله خط لولههایی است که به خطوط بین ایالتی متصل میشوند و به بازارهای پرتقاضا دسترسی مییابند.
آمریکاییها همواره به دنبال این بودهاند که منابع نفت را برای خود و دیگر مصرف کنندگان عمده نفت متنوع سازند و میزان وابستگی خود به نفت خاورمیانه را کاهش دهند. این ایده واشنگتن را واداشت تا از نیمه 1990 به طور فعالتر در منطقه دریاچهی مازندران حضور یابد؛ به همین منظور در سال 1996 این منطقه را به عنوان منطقهی منافع حیاتی معرفی نمود. (Zeynep, 2005: 18)
به منظور توسعه نقش آمریکا در منطقه دریاچهی مازندران کنگره این کشور در مارس 1999 استراتژی راه ابریشم[26] را تصویب کرد. هدف عمده از چنین راهبردی این بود که مانع از این شود که جمهوریهای منطقه تحت واپایش و نفوذ قدرتهای دیگر قرار گیرند. در پایان سال 2003 واشنگتن آمادگی خود را برای اجرای پروژه «گارد کاسپین»[27] اعلام کرد. هدف آمریکا از این طرح، کمک به ایجاد و تجهیز نیروی دریایی قوی برای سه کشور ساحلی دریاچهی مازندران شامل آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان به منظور تامین حضور نظامی خود در این منطقه مهم و حساس بود. پس از آن در مدت کوتاهی، مرکز فرماندهی گارد کاسپین که مجهز به سیستمهای کنترل ناوبری دریایی، از جمله 2 ایستگاه رادیویی ردیابی بود، در باکو مستقر شد. آمریکا در برنامه 10سالهای که برای این پروژه در نظر گرفته بود، مبلغ 130 میلیون دلار برای کمک به تجهیز زیرساختهای نظامی جمهوریهای آذربایجان و قزاقستان، از جمله ساخت مراکز فرماندهی نظامی در دریاچهی مازندران اختصاص داد.[28] چنین رویکرد ژئوپلتیک به سوی منطقه دریاچهی مازندران آنگاه بیشتر علنی گردید که در سال 1998 پُستی تحت عنوان «مدیر انرژی کاسپین» در وزارت خارجه آمریکا و نه در وزارت انرژی یا بازرگانی این کشور تأسیس شد. بنابراین باید گفت که واشنگتن در منطقه کاسپین بیشتر به دنبال اهداف استراتژیک و ژئوپلتیک است تا مسائل اقتصادی. (یزدانی، 1385: 74) شرکتهای امریکاییِ سوویت، پنزاویل، اگزان موبیل، تگزاکو، یونیون اویل کالیفرنیا، انرون، شلومبرگر و نیز شرکت آتلانتیک ریچفیلد در پروژههای نفتی منطقه مشارکت کردهاند. (Peuch, 2001: 174)
روسیه با احساس نگرانی از گسترش حضور واشنگتن در این حوزه و به خصوص احتمال ایجاد اتحادیه سهگانه میان آمریکا، آذربایجان و قزاقستان در چارچوب پروژه گارد کاسپین، در سال 2005 طرح موافقتنامه ایجاد گروه همکاری نیروی دریایی کشورهای ساحلی را مطرح کرد که به طور جدی مورد حمایت قرار نگرفت. زیرا برخلاف پروژه آمریکاییِ گارد کاسپین که فرماندهی مشترکی برای ناوگانهای کشورهای ساحلی در نظر نگرفته بود؛ با ارائه پروژه همکاری نیروی دریایی کشورهای ساحلی (کاسفور) سعی نمود تا یک ساختار امنیتی منطقهای با پتانسیلهای خودِ کشورهای منطقه به تأمین امنیت بپردازد.
اما از آنجا که در پیشنهاد کاسفور[29] نقش محوری در امور هماهنگی و مدیریت اقدامات نظامی را به ناوگان دریایی خود اختصاص داد، منجر به بیتوجهی باکو، آستانه و عشقآباد به این موضوع شد. ایران نیز پس از تحکیم رژیم حقوقی دریاچه و پذیرش اصل مشاع یعنی همکاری مشترک همهی کشورها برای بهرهبرداری منابع انرژی؛ با مشارکت در طرح کاسفور با وظایف تعریف شده موافق است. (Global Research, 2006: 102)
تلاش آمریکاییها براین بوده است که با گسترش نفوذ سیاسی- اقتصادی و نظامی خود در منطقه ضمن وابسته کردن کشورهای منطقه به خود به محدود کردن نفوذ روسیه، مهار ایران و سلطه بر منابع انرژی و لوله های نفت و گاز بپردازند. چنین اهداف ژئوپلتیک حوزه کاسپین را به یک میدان رقابت میان قدرت های منطقهای و بینالمللی تبدیل نموده است و بازیگران به منظور ایجاد گسترش و حفظ نفوذ و واپایش خود بر منابع سوختی تلاش مینمایند تا بازی را از رقیب ببرند.
مجموعه فعالیتهای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در حوزه دریاچهی مازندران از جمله مهمترین آنها، یعنی تلاش جهت انزوای ژئوپلیتیکی ایران و عبور لولههای نفت و گاز از محور شرق به غرب و حضور مستقیم نظامی در حوزه کاسپین، که برای رسیدن به این هدف ایالات متحده آمریکا با جمهوریهای تازه استقلال یافته همکاری گسترده دارد. تهدیدات امنیتی زیر را برای ایران به دنبال خواهد داشت: 1- گسترش ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی و قفقاز به سوی محور شرق به غرب و کاهش ارزش ژئوپلیتیکی ایران؛ زیرا با توجه به مبانی و اصول ژئوپلیتیک می تواند موجب قدرتمندی دولتها شود و به آنان امکان دهد تا نقش اساسی و بارز در صحنه سیاسی جهان بازی کنند. 2- تسلط ایالات متحده آمریکا بر منابع نفت وگاز حوزه کاسپین، وابستگی آن کشور به اوپک و جمهوری اسلامی ایران را کاهش خواهد داد. 3- با عدم عبور لولههای نفت و گاز از سرزمین ارزان، کوتاه و امن ایران دستاوردهای زیر محو یا تقلیل خواهد یافت : الف) اتفاق نظر بیشتر و حل و فصل منازعات؛ ب- محدود شدن نفوذ طرفهای سوم؛ پ- کاهش هزینههای نظامی و به کارگیری آن هزینهها برای توسعهی پایدار؛ ت) همکاریهای زیست محیطی و حفظ اکوسیستم دریاچه؛ ث) تحکیم رژیم حقوقی دریای مازندران و حل مشکلات مرزی. 4- نادیده گرفتن ملاحظات اقتصادی و زیست محیطی، و عبور لولههای نفت و گاز کف دریاچه فاجعه بار خواهد بود.
2-5-2) اتحادیه اروپا و ناتو
در استراتژی که اتحادیه اروپا برای انرژی خود تا افق 2020 ترسیم کرده است، جایگاه دریای مازندران برای تامین انرژی اروپا مورد تاکید بیشتری قرار گرفته است. اروپا تلاش می کند تا از وابستگی خود به انرژی خاورمیانه و همچنین روسیه بویژه پس از وقایع اخیر در روابط روسیه و اوکراین بکاهد و به همین دلیل توجه بیشتری به انرژی حوزه دریاچهی مازندران نشان میدهد در این زمینه بحث امنیت انرژی نیز مورد تاکید قرار گرفته است پس از قضیه اوکراین، اروپایی ها تصمیم گرفتهاند که به مقوله انرژی صرفاً در چارچوب اقتصادی نگاه نکنند، بلکه به ابعاد امنیتی آن نیز توجه داشته باشند.
در بحثهای امنیتی، موضوع گسترش ناتو به این منطقه حائز اهمیت است. به دلیل افزایش وابستگی انرژی اتحادیه اروپا به منطقه دریاچهی مازندران، ناتو به دنبال آن است که این حریم و حصار امنیتی را برای اتحادیه اروپا ایجاد کند. آذربایجان با ورود کشورهای ثالث به دریاچهی مازندران مخالف نیست، بلکه با ورود به سازمان ناتو در پی آن است که پای این سازمان را به منطقه باز کند. آذربایجان نامزد ورود به سازمان ناتو است و در قالب برنامهی مشارکت برای صلح (PFP) با ناتو همکاری دارد. شیفر، دبیر کل ناتو، در دیدار از منطقه اگرچه مسئله عضویت آذربایجان در ناتو را رد نکرد، اما اعلام کرد ارمنستان و گرجستان برای ورود به ناتو اولویت دارند.
در پهنهی آبی دریاچهی مازندران، جمهوری آذربایجان حق ندارد کشور بیگانهای را وارد کند چون اسناد رسمی و موافقتنامههای صورت گرفته مغایر با این امر است اما در خشکی وضعیت متفاوت است و باید بین دریاچهی مازندران و خشکی[30] تفاوت قائل شد. در دریا، دریانوردی اعم از نظامی، تجاری و شیلاتی صرفاً با پرچم پنج کشور ساحلی ممکن است.
6-2) نظامی شدن دریاچه
پیش از بیان معضل نظامی شدن دریاچهی مازندران و حضور قدرتهای فرامنطقهای و تقویت غیرضروری این دریاچه، میبایست از پیشینهی مبادلات تسلیحاتی ایران و شوروی و بعدها روسیه اشارهای داشت؛
1-6-2) پیشینهی تبادل تسلیحاتی
دربارهی خرید جنگافزارهای نظامی در منطقه باید به سفر برژنف، دومین رهبر شوروی، به تهران در مهر 1353 اشاره کرد. وی در مذاکرات با مقامات ایرانی خواست تا در خرید اسلحه میان آمریکا و شوروی تبعیض قائل نشوند و اینکه از نظر بازرگانی، سلاحهای ساخت شوروی برای ایران ارزانتر تمام میشود، سریعتر تحویل میگردد و سپردن شرط هم لازم نیست.[31] ایران نیز میکوشید معامله اسلحه با شوروی را به اهرمی تبدیل سازد برای به دست آوردن جنگافزارهای بیشتر و جدیدتر از امریکا. اگر منظور شوروی از معامله اسلحه با ایران، سست کردن اتحاد این کشور با غرب بود، باید گفت که به نتیجه متضادی دست یافت؛ زیرا در همان زمان امریکا فروش مقدار بیشتری جنگافزار جدید را به ایران وعده داد. (گازیوروسکی،1386: 163)
در طول جنگ ایران و عراق نیز هنگامی که بسیاری از کشورهای غربی به رهبری امریکا، ایران را در تحریم تسلیحاتی قرار دادند، آشکارا به نفع اتحاد شوروی بود که اجازه دهد بعضی از سلاحهای بلوک شرق بهطور غیرمستقیم وارد ایران شود و به این ترتیب، راهی برای نفوذ در ایران در آینده باز بماند. (فریدمن، 1386: 119)
عصر نوین روابط ایران و روسیه که با سفر آقای هاشمی رفسنجانی در ژوئن ۱۹۸۹ به مسکو آغاز شد، البته با رهآورد خرید دو زیردریایی از نوع کیلو- کلاس[32]. این خرید بخشی از رقابتهای منطقهای ایران نیز محسوب میشد؛ زیرا در زمان خرید این زیردریاییها، که در سال ۱۹۸۹.م انجام پذیرفت، کشور عراق برای تبدیل شدن به بزرگترین قدرت دریایی خلیج فارس دوازده ناو ایتالیایی خرید. از سوی دیگر، نیروی دریایی کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در نیمة دوم دهه ۱۹۸۰حضوری چشمگیر و مداوم در خلیج فارس پیدا کرده بودند. بهطور کلی، این زیردریاییها را باید بخشی از تمایل و گرایش ژئوپلیتیکی ایران، در دوران پس از جنگ سرد دانست؛ دورانی که ایران درصدد بود تا نفوذ منطقهای خود را گسترش دهد. (فولر،1363: 218) این همکاریها در حوزه فعالسازی استراتژی هوایی و به کارگیری تمامی هواپیماها، از جمله هواپیماهای عراقی ساخت روسیه بود که از اواخر سال ۱۹۹۰ در ایران نگاهداری میشد.[33] مسکو همچنین به ایران کمک کرد تا نیروهای متعارف خود را مدرنیزه کند و تولید تسلیحات داخلی خود را از طریق تقویت پایه صنعتی ـ نظامی آن افزایش دهد[34]. تقلا برای خوداتکایی (جهاد خودکفایی) نشانی از استراتژی انقلابی ایران بوده است. چیزی که دریابان شمخانی وزیر دفاع ایران، آن را نشانی از «روح خوداتکایی امام» دانست.
در مجموع، ایران پس از هند و چین، سومین واردکننده سلاح از روسیه تلقی میشود. معاملات تسلیحاتی میان دو کشور که از دوران جنگ هشت ساله با عراق توسعه یافته بود، در سالهای بعد از فروپاشی شوروی نیز تداوم پیدا کرد.[35] حضور تعداد زیادی از مشاوران نظامی روسی در ایران در شرایطی که کشورهای غربی در تامین منابع نیازهای تسلیحاتی ایرانی خودداری کرده اند، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اعزام نظامیان ایرانی به روسیه نیز برای فرا گرفتن آموزشهای گوناگون، ابعاد این همکاریهای گسترده را روشن ساخته است. آنچه این روزها از رفتار روسیه دیده میشود و مردم ایران را به تعجب وا می دارد، خلف وعدههایی است که آشکارا از این کشور در صحنه بینالملل دیده میشود. گاهی گفته می شود که روسیه در راه اندازی نیروگاه بوشهر به تعهدات خود عمل نکرده[36]، گاهی از عدم تحویل سیستم موشکی اس- 300 خبر می رسد[37] و زمانی هم از همراهی روسیه با آمریکا و فرانسه در مسالهی پرونده هستهای گزارشهایی منتشر میشود.[38]روسیه برخلاف کشورهای اروپایی و امریکا از الگوی محدودسازی غیرمستقیم بهره میگیرند. بنابراین در چنین شرایطی نتیجه اجتنابناپذیر برای سیاست امنیتی ایران را میتوان غافلگیری مرحلهای دانست. به همانگونهای که روسیه از سیاست تأخیر مرحلهای در برخورد با تکمیل قراردادهای هستهای و راهبردی خود با ایران بهره میگیرد. (متقی، 1390)
2-6-2) رقابت تسلیحاتی
در تاریخ معاصر، روسیه دارای قدرتمندترین نیروی دریایی در مازندران بوده است. حفظ برتری در مازندران از استراتژی بلندمدت روسها بوده است و در آینده نیز تا سال 2020 میلادی ناوگان دریایی این کشور در مازندران روز به روز قدرت بیشتری خواهد یافت؛ به گونهای که از سال 1992 تا 2002 شمار کشتیهای خود را در این منطقه از 40 به 100 فروند شناور رسانید. (Kozhinkov, 2003: 5) بعد از روسیه، ایران دارای دومین ناوگان در مازندران است و اکنون نیز تلاش میکند تا قدرت خود را در این دریاچه حفظ و گسترش دهد. ایران با تقویت ناوگان هوایی تاکنون توانسته شناورهای سطحی زیادی را در این دریاچه بکار گیرد و مهمترین آنها ناوچههای موشکانداز ساخت داخل است که در سالهای 2003 تا 2006 به آب انداخته شدهاند و موشکهای بهینه شده و ساخت داخل آنها تا 120 کیلومتر برد دارند. ایران همچنین تعدادی هواناو را از خلیجفارس به این دریاچه منتقل نموده و تاکنون توانسته 90 کشتی کوچک نظامی را نیز در این دریاچه بکار گیرد که مهمترین آنها کشتیهای موشکانداز هستند که در سالهای 2003 تا 2006 به آب انداخته شدند. این موشکهای چینی دارای بُرد 120 کیلومتر هستند. ایران همچنین اعلام کرده است که در آینده، تعداد بیشتری از این نوع کشتیها را بکار خواهد برد. (ریانوستی، 1388) ایران همچنین فرماندهی دریابانی شمال و نیز کارگروه ویزهی دریاچهی مازندران را در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تشکیل داد. مجلس حتی از نمایندهی روسیه در دریاچهی کاسپین[39] دعوت نمود تا در صحن مجلس دربارهی مسایل این حوزه سخنرانی نماید. (شیرمحمدی، 2009) جدا از این، قزاقستان که دارای منابع نفتی زیادی است نیز در تلاش است تا پتانسیل نیروی دریایی خود را در مازندران افزایش دهد و حتی در بندر غربی آکتائو پایگاه هوایی جدیدی ایجاد کرده و پنج کشتی را که از امارات متحده عربی خریداری کرده بود را در آنجا مستقر نمود و دو قایق گشتزنی از اوکراین و چند ناو جنگی را که از ترکیه، امریکا و روسیه خریداری داشت را نیز در آنجا و نیز در پایگاه دیگرش، آتیرائو، که موقعیت گردان تفنگداران دریایی است، پهلو داد. (همانجا)
روسیه در سال 1992 از سه کشور دیگر تازه تأسیس خواست تا برای تقسیم ادوات دریایی شوروی اقدام نمایند. این تنها آذربایجان بود که 25 درصد سهم خود را بخصوص در بعد زیرسطحی دریافت نمود و ترکمنستان و قزاقستان نیز در ابتدا اعلام داشتند که تمایلی به تقسیم این میراث ندارند و مایلند تا این ادوات تحت مدیریت روسیه و به صورت مشترک استفاده شود لیکن دو سال بعد با تغییر موضع اعلام داشتند که خواهان در اختیار داشتن ادوات دریایی خویش هستند. (ضیایی پور، 1384)
پس از فروپاشی شوروی، گرایش به استقلال در تمام حیطهها از جمله حیطهی نظامی در میان جمهوریهای جدید کاملاً مشهود بود. اما تا سال ۲۰۰۲ که اولین رزمایش نظامی توسط روسیه در دریاچهی مازندران برگزار شد، هیچ رزمایش مهم دیگری در این دریاچه انجام نشد.
جمهوری آذربایجان هم، در بُعد نظامی در دریاچهی مازندران از ناوگان نظامی بزرگی برخوردار است و ضمن انعقاد قراردادهای نظامی و امنیتی با اسرائیل و آمریکا برای افزایش قدرت نیروی دریایی خود متوسل به کمک ترکیه و آمریکا شده است و درصدد حرکت به سمت ناتو بوده و اکنون نیز از ناوگان نظامی با توان قابل توجهی برخوردار شده است. ترکمنستان در مقابل رویکرد دیگر دولتهای حاشیهای دریاچهی مازندران نیز در سالهای اخیر کوشیده است تا از روابط خوب با طرفهایی همانند روسیه غرب ایران و ترکیه بهره گرفته و ساختارها و نیروهای نظامی و دریایی خود را قوی کند. چنانچه ضمن خریدهای پیشین از ایران و اوکراین خریدهایی از روسیه غرب و امریکا داشته و یا در برنامه دارد.
پس از هشدار جنگندههای ایرانی به کشتی کاوشگر بریتانیایی شرکت نفتی بریتیش پترولیوم، جمهوری آذربایجان بدلیل ضعف در مقابلهی با ایران و در شرایطی که در محاصرهی راهبردی روسیه، ایران و ارمنستان (برسر بحران ناگورنو- قرهباغ) قرار داشت، از ترکیه و ایالات متحده برای تقویت نیروی دریایی خویش استمداد جست که به دنبال آن دستیار وزیر دفاع آمریکا به باکو سفر کرده و اعلام داشت که واشنگتن قصد دارد ناوگان دریایی آذربایجان را تقویت کند. پس از چندی اعلام گردید که آذربایجان رزمایش مشترکی را با آمریکا برگزار کرده است که نگرانیهایی را در ایران به دنبال داشت.
مذاکرات مشابهی نیز بین قزاقستان و آمریکا برای کمک به تجهیز نیروی دریایی قزاقستان صورت گرفته که در هر دو مورد، آمریکا به سران این دو کشور چراغ سبز نشان داده است. نگاه آمریکا به آذربایجان و قزاقستان بخشی از استراتژی کلیتر ایالات متحده برای استقرار پایگاههای نظامی در منطقه دریاچهی مازندران است. با توجه به پیشینهی ذکر شده بهتر میتوان انگیزهها و دلایل جمهوری آذربایجان از برگزاری رزمایش نظامی در کاسپین را درک کرد. روندی که شروع شده در واقع حرکت به سمت نظامی کردن دریاچهی مازندران است. آمریکا هماکنون در حال تهیه طرحهایی برای ایجاد یک پایگاه نظامی در آذربایجان است و ترکیه را به مذاکره برای ایجاد پایگاههای نظامیاش در این کشور تشویق کرده است و در این میان تلاش ترکیه برای عضویت در ناتو بیتاثیر از همکاری با امریکا و اسراییل به خصوص در بعد نظامی و چراغ سبز تشکیل پایگاه در ترکیه نبوده است.
عشقآباد نیز با تحکیم ناوگان نظامی خود قصد دارد به همسایگانش در حوزه مازندران نشان دهد که میخواهد از منافعش در منطقه حفاظت کند. در این راستا تصمیم عشقآباد برای ایجاد پایگاه نظامی از وجود مشکلات جدی در دریاچهی مازندران و هراس از آیندهی نظامی شدن این دریاچه حکایت دارد. در این بین ترکمنستان با درک اینکه زور و توان نظامی یکی از مهمترین اصول در روابط بینالملل است خطر نظامی شدن دریاچهی مازندران توسط کشورهای حوزه این دریا و همپیمانان آن را درک کرده لذا تصمیم گرفته است تا توان نظامی خود را در دریاچهی مازندران تقویت و تحکیم بخشد تا در رقابت گسترش قدرت نظامی و توان دریایی کشورهای حاشیهای ناتوانترین نباشد. گذشته از این نیز با توجه به اینکه وجهه دیگری نظامی سازی دریای مازندران لزوماً ناو و تجهیزات نظامی دریایی نیست به نظر میرسد که عشق آباد همچون برخی از کشورهای ساحلی در اندیشه تقویت هر چه بیشتر نیروی هوایی و زمینی خود نیز برآمده است.
اختلاف بر سر مالکیت برخی از حوزههای انرزی که خود پیامد عدم تحکیم رژیم حقوقی آن است به همراه حضور و اقدامات کشورهای فرامنطقهای از عوامل و انگیزانندههای اصلی نظامی شدن دریاچهی مازندران بشمار میروند. (سلیمانی پورلک و شجاع؛ 1390: 215) در حال حاضر چند برداشت متفاوت از غیرنظامی شدن در دریاچهی مازندران وجود دارد:
1- عاری سازی دریای مازندران از هر گونه سلاح و تجهیزات نظامی و انتقال شناورهای نظامی موجود در خارج از این حوزه؛ اما واقعیت این است که این موضوع عملی نبوده و تحقق نخواهد یافت لذا تنها راه حل، تعیین و تدوین ترتیبات خاص امنیتی و نظامی خواهد بود. (ترکمنستان و جمهوری آذربایجان از این مسئله حمایت میکنند، اما روسیه شدیداً با این نظر مخالف است. تا یک سال پیش قزاقستان نیز از این مسئله حمایت می کرد.)
2- استفاده صلح آمیز از تجهیزات و سلاح های موجود تحت ضوابط خاص و با انعقاد مواقتنامه های 5 جانبه.
در شرایط کنونی، مذاکرات به سمت نظر دوم سوق پیدا کرده است که البته باید قاعده مند و تحت ضوابط ویژه قرار گیرد. طبق نظر دوم: 1- هر گونه افزایش در نیروهای نظامی باید قاعدهمند باشد؛ و 2- موافقتنامهها باید به صورت پنج جانبه منعقد شوند. (روشندل، 1377: 72)
در این زمینه اولین موافقتنامه پیشنهادی به نام «اعتمادسازی و ثبات» را جمهوری اسلامی ایران ارائه کرد. روسیه و قزاقستان کلیات این پیشنهاد را قبول دارند، اما آذربایجان هنوز رسماً پاسخ نداده است.[40] ترکمنستان نیز به دلیل اینکه بیطرفی خود را در سازمان ملل به ثبت برساند اعتقاد دارد مذاکرات در خصوص مسائل نظامی و امنیتی، با بی طرفی آن کشور سازگار نیست.
روسها چند ماه بعد از طرح ایران، (همانگونه که در بالا، بخش 1-5-2 آمده است) پیشنهاد «کاسفور» را با الگوگیری از مدل دریای سیاه ارائه دادند. بر این مبنا که هر کشور یک یا دو فروند شناور کوچک یا بزرگ را برای تشکیل یک نیروی مشترک دریایی اختصاص دهد. وظیفه این نیروهای مشترک مقابله با تهدیدهای مشترک از جمله تروریسم، جرائم سازمان یافته، انواع قاچاق، مهاجرت غیر قانونی و... میباشد. این نیروها گشتهای دریایی متناوب داشته و رزمایشهای مشترک برگزار خواهند کرد. قزاقها نیز بلافاصله طرح خود را که «پیمان ثبات در دریای کاسپین» نام دارد، ارائه کردند که حاوی نکات مثبتی است. ایران تلاش می کند این سه طرح را با یکدیگر تلفیق کند و آمادگی دارد که در این زمینه موافقتنامههای لازم را به امضاء برساند. البته دستیابی به توافقات پنج جانبه در این خصوص به دلیل وجود برخی مسائل خاص نیامند مذاکرات سخت و طولانی خواهد بود.
خوشبختانه در دریای مازندران تاکنون هیچ کشور ثالث یا سازمان فرامنطقه ای حضور نداشته است. این دریا طبق اسناد و موافقتنامههای موجود، منحصر به ایران و دیگر کشورهای ساحلی است. هیچ شناوری حق ندارد با پرچمی غیر از پرچم این پنج کشور در آن تردد کند. ایران و روسیه این موضوع را از مدتها پیش پذیرفتهاند. ترکمنستان نیز مدتی قبل درج این موضوع در کنوانسیون رژیم حقوقی را پذیرفت. قزاقستان نیز درنهایت همین نظر را خواهد پذیرفت. اما منتظر اخذ امتیاز از روسیه است. تنها، جمهوری آذربایجان است که نسبت به آینده روابط و استقلال خود از ناحیهی روسیه نگران است. البته این کشور اعلام کرده است که قصد ندارد پای بیگانگان را به کاسپین باز کند اما در عین حال حاضر نیست این موضوع را در یک سند کتبی درج کند چرا که آن را با حاکمیت خود مغایر میداند.
7-2) زیستبوم دریاچه
این دریاچه تنها مجموعه آبی جهانی است که منابع غنی نفت و خاویار را با هم داراست. این ذخایر سبب شده جمهوریهای ساحلی به ویژه آذزبایجان و ترکمنستان به دلیل نیازهای اقتصادی و توسعه متمایل به سرمایهگذاریهای خارجی، ناگزیر به فروش منابع فوق باشند. نزدیک به 80 درصد ماهی اوزن برون (خاوریار) دنیا نیز در دریاچهی مازندران قرار دارد. همچنین دریاچهی مازندران با دارا بودن 850 نوع جاندارِ آبزی و بیش از 500 نوع گیاه، یک منبع بسیار غنی غذایی می باشد و بلکه فراتر از آن، مهمترین مرکز تولید خاوریار جهان میباشد؛ بطوری که منابع دریای مازندران را در حدود 10 میلیارد دلار تخمین میزنند. براساس آمار سالیانه در حدود 300 تن خاوریار از صید این ماهیها به دست می آید. با این وجود تلاش در حفظ محیط زیست دریایی و جلوگیری از انقراض نسل آبزیان و برنامهریزی برای جلوگیری از آلودگیهای نفتی در دریاچهی مازندران از دیگر دغدغههای کشورهای ساحلی است. چنان که در این راستا و در نشست سران کشورهای ساحلی در باکو با توقف ماهیگیری به مدت 5 سال موافقت شد.
روند رو به افزایش حضور رقابتآمیز کشورهای فرامنطقهای و اکتشافات بیرویه برای حصول منابع انرژی تأثیرات فاجعه آمیزی بر اکوسیستم این دریاچه گذاشته است. برپایه مطالعات انجام شده همه ساله بیش از ۳۵۰۰ تُن مواد شیمیایی نفتی، تنها از طریق جمهوری آذربایجان به دریاچهی مازندران سرازیر می شود.
رعایت مسایل زیستمحیطی دریاچهی مازندران خود یکی دیگر از موانع احداث خط لوله ترانس کاسپین[41] است و احداث آن بدون شک محیطزیست دریایی کشورهای حاشیه آن را تحت تاثیر بیشتری قرار خواهد داد. با تشدید رقابت برای جلوگیری از احداث خط لوله ترانس کاسپین، ضریب احتمال درگیریهای نظامی در این منطقه افزایش مییابد و هرگونه سرمایهگذاری کشورها را در این حوزه با خطرات زیادی مواجه میکند. به باور برخی از کارشناسان اقتصادی، در صورت تحقق احداث خط لوله ترانس کاسپین، موضوع حفاظت از امنیت آن ممکن است پای کشورهای خارجی به ویژه امریکاییها را به دریاچهی مازندران باز کند.
برداشت رو به افزایش آب برای تأمین آب آشامیدنی، کشاورزی و نیروگاهی و نیز افزایش غلظت آلاینده و املاح معدنی به طور همزمان سبب آسیبهای جدی به زیستبوم دریاچهی مازندران گردیده است. با توجه به صید بیرویهی ماهیان و سایر موجودات آبزی برای تأمین غذا و بهوجود آمدن گونههای عجیب از ماهیان و گیاهان، ترکیب نوظهوری از حیوانات و گیاهان جدید در آن دور از تصور نیست. عمدهی چالشهای زیستی را میتوان در آلودگی آب، کاهش سطح آب، اختلال در حوزههای آبی، صید بیرویه، ورود موجودات بیگانه و کاهش انواع موجودات برجسته نمود. (احمدی لفورکی و میررضوی، 1383: 39-37)
کنوانسیون حفاظت از محیط زیست کاسپین که به «کنوانسیون تهران» نیز معروف است، یکی از موفقترین قراردادهای همکاری کشورهای حاشیه است که از سوی کشورهای ساحلی امضا و در سال 1382 با تصویب کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران به اجرا درآمد.
مسایل و معضلات بزرگ محیط زیستی دریاچهی مازندران که توسط کشورهای ساحلی آن به ایران تحمیل میشود، متأسفانه حساسیت لازم را بر نیانگیخته است. از آن جمله آلودگی شدید نفتی دریاچه ناشی از بهره برداری از بیش از 1500 حلقه چاه نفتی از سوی دولت باکو است که عمدتاً به ساحلنشینان ایرانی دریاچهی مازندران تحمیل می شود[42] و عبور خطوط لوله نفت و گاز از بستر دریاچه میتواند این مشکلات را تشدید نماید.
به هر تقدیر اگرچه کشورهای ساحلی در راستای منافع اقتصادی، پای کشورهای فرامنطقهای را به بهای نابودی زیرساختهای زیستمحیطی و تهدیدات امنیتی به این پهنه باز کردهاند اما درنهایت، صلح، امنیت و ثبات سیاسی، تأمین کننده منافع جمعی کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران میباشد و این کشورها جهت نیل به اهداف اقتصادی و توسعه باید در راستای حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی در برابر خطر سلطه قدرتهای خارجی و القائات و تحریکهای سیاسی و نظامی آنان هوشیار باشند و با تشریک مساعی و اعتماد متقابل درصدد ایجاد چارچوب قانونی و عادلانهای برای فعالیت در این گسترهی آبی باشند.
3. نتیجه گیری؛ مجموعهی امنیتی در عمل
کشورهاى حاشیهی دریاچهی مازندران از ابتداى فروپاشى شوروى به فکر مذاکره و رایزنى در مورد مسائل این دریا بودند. در آغاز، ایران با ارائه پیشنهاد سازمان همکارى کشورهاى ساحلى دریاچهی مازندران این ایده را پىگیرى مىنمود که کشورهاى بجامانده از اتحاد شوروى سابق مىباید در سازمانهاى منطقهاى براى همکارى بیشتر با دیگر کشورهاى منطقه حضور یابند و از این رهگذر به تدریج وابستگى کامل خود را به مسکو کاهش داده و بصورت طبیعى عضوى از خانواده جهانى گردند. در این ارتباط عضویت کشورهاى آسیاى مرکزى و جمهورى آذربایجان در سازمان همکارىهاى منطقه اى (اکو) انجام پذیرفت.
اکبر هاشمى رفسنجانى، رئیس جمهور سابق ایران در 29 بهمن 1370 (17 فوریه 1992) از برگزارى اجلاس سران اکو در تهران سود جسته و اجلاس سران کشورهاى ساحلى دریاى دریاچهی مازندران (کاسکو) را برگزار نمود.
نور سلطان نظربایف، رئیس جمهور قزاقستان در دیدار خود از تهران در 22 اردیبهشت 1375 (11 مه 1996) در بیانیهاى خواستار تسریع در تشکیل سازمان همکارى دولتهاى ساحلى دریاچهی مازندران مطابق با بیانیه اجلاس سران در 29 بهمن 1370 و بعنوان مکانیسم دائمى هماهنگى براى اجراى اصول مندرج در بندهاى دیگر بیانیه شد.
در اجلاس سران و اجلاس وزیران خارجه کشورهاى ساحلى دریاچهی مازندران در تهران تشکیل کمیتههاى پنجگانه همکارى ساحلى دریاى مازندران پیشبینى گردید. هر یک از کمیته ها مسئولیت یکى از مسائل مبتلابه دریاچهی مازندران را بر عهده دارد. کمیتههاى پنجگانه به ترتیب عبارتند از: 1. کمیته رژیم حقوقى دریاچهی مازندران؛ 2. کمیته تحقیقاتى علمى و واپایش نوسانات آب دریای مازندران؛ 3. کمیته کشتیرانى که از آن تحت عنوان کلى کمیته حمل و نقل نام برده مىشود؛ 4. کمیته ماهیگیرى تحت عنوان کمیته منابع بیولوژیک دریاچهی مازندران 5. کمیته حفاظت محیط زیست دریاچهی مازندران.
اما تشکیل سازمان همکارى کشورهاى ساحلى دریاچهی مازندران چندان پىگیرى نگردید و با توجه به مخالفت جمهورى آذربایجان، این موضوع به فراموشى سپرده شد. تا آنکه صفر مراد نیازف، رئیس جمهور ترکمنستان در ابتداى سال 1379 (2000) تلویحاً عنوان نمود که مشکل اصلى در راه رسیدن به تفاهم در مورد دریاچهی مازندران کارشناسان هستند و اگر بتوان رهبران کشورهاى ساحلى را در یکجا گردآورد، حصول تفاهم قطعى است.
اجلاس عشقآباد (سوم و چهارم اردیبهشت 1381 ؛ 22 و 23 آوریل 2002) نتوانست خواسته هاى کشورهاى ساحلى را برآورده سازد. این جلسه بیشتر به عیان شدن اختلافات ترکمنستان و آذربایجان گذشت.
دستاوردهای جالب توجه در دریاچهی مازندران تاکنون موارد زیر است:
کنوانسیون محیط زیست دریاچهی مازندران که در 13 آبان 1382 (5 نوامبر 2003) در تهران با هدف همکاری مشترک، نسبت به حفاظت و احیاى محیط زیست دریا، واپایش آلودگى آن، مدیریت سواحل و برداشتهاى پایدار از ذخایر خاویارى به امضا رسید.
اعلامیهی مشترک دو کشور ایران و روسیه در پایان سفر سید محمد خاتمی به مسکو در مارس 2001 که دو کشور پایبندی خود را به معاهدات ایران و اتحاد شوروی و از جمله معاهده 1921 و قرارداد 1940 بیان داشتند.
پایبندی کشورهای حاشیهی دریاچهی مازندران به تردد کشتی های نظامی تنها با پرچم کشورهای ساحلی علیرغم تلاش بسیار نیروهای خارجی و بخصوص کمک های نظامی که آمریکا به جمهوری آذربایجان و قزاقستان اعطا نموده است. همکاریهای مابین کشورهای ساحلی در استفاده از موجودات زنده دریاچهی مازندران که علیرغم بیتوجهی بعضی کشورها به پدیده انقراض برخی از آبزیان مهم این دریاچه، تاکنون بهره برداری شیلاتی به صورت قابل قبولی ادامه داشته است. حمل و نقل در دریاچهی مازندران همچنان با استفاده از توافقات ایران و اتحاد شوروی و با تصدیق رژیم مشاع در آن صورت می گیرد و برخی از ابتکارات مانند کریدور شمال- جنوب به حجم انتقال کالا بصورت چشمگیری افزوده است. ساخت کانال جدید اوراسیا مابین دریاچهی مازندران و دریای آزوف این منطقه را به چهارراه انتقال کالا مابین شرق و غرب و شمال و جنوب تبدیل میکند.
استفاده از ذخائر انرژی درون کاسپین مانند حوزههای نفتی کاشغان و آذری، گونشلی، چراغ و یا حوزههای گازی مانند شاه دنیز و همچنین حوزه های همجوار دریاچه مانند تنگیز و دولتآباد به ذخائر ثابت شده انرژی در سطح کلان افزوده و امنیت انرژی را در سطح جهانی ارتقاء دادهاند. و بالاخره خطوط انتقال نفت و گاز در اطراف دریاچهی مازندران تنوع عرضه انرژی را باعث شده و انتقال و یا معاوضه نفت و گاز این منطقه به مناطقی همچون خلیج فارس، بالتیک، سیاه، آدریایتیک و مدیترانه به اهمیت ژئوپلتیک کشورهایی مانند ایران وروسیه افزوده اند.
طرح قرارداد بینالمللی مسایل امنیتی دریاچهی مازندران که در نشست سال 1386 روسای جمهوری کشورهای ساحلی دریاچهی مازندران در تهران به پیشنهاد آذربایجان مطرح شد، با تأکید بر حفظ امنیت در گسترهی کشورهای حاشیه این دریا را تنها عوامل برقراری امنیت در این حوزه دانسته و هرگونه حضور خارجی را تحت هر عنوانی در این پهنه آبی نفی میکند.
توانمندسازی کشورهای کناره جهت مدیریت منازعات درونی و فیمابین و بویژه حل چالش تعیین و شفافسازی رژیم حقوقی دریاچه و همچنین، تسهیل در بهرهبرداری از امکانات و سرچشمههای طبیعی فسیلی و نیز زیستی دریاچه؛ میتواند موجبات تامین هرچه بیشتر امنیت را در منطقه فراهم نماید.
4. پیشنهادات
بایستههای استراتژیک امنیت، ایجاب میکند که کشورهای این منطقه از طریق ائتلاف و همبستگی، عوامل همگرایی را در خود تقویت و نسبت به کاهش واگرایی اقدام نمایند. موارد ذیل برای بسترسازی و شکلگیری یک اتحاد امنیتی منطقهای در حوزهی دریاچهی مازندران پیشنهاد میگردد:
الف) اتخاذ رویکرد امنیتی مبتنی بر همکاری و مشارکت این کشورها در جهت حل چالشهای امنیتی نظیر دستیابی به رژیم حقوقی دریاچه، راههای ترابری انرژی و کالا بر اساس منافع اقتصادی ملتها و نه ملاحظات سیاسی، با تجمیع دیدگاهها و چنداندیشیها و نیز توجه به اشتراک نظری که بین تمامی کشورهای این منطقه در رابطه با این موضوعات وجود دارد (امنیت مشارکتی).
ب) محدود ساختن نفوذ و نقش قدرتهای فرامنطقهای در نظام امنیتی منطقه با درک این موضوع که امنیت پایدار منطقهای بدون حضور قدرتهای خارجی دست یافتنی است.
پ) تقویت ساختارهای سیاسی و اقتصادی از طریق کمکهای اقتصادی و سرمایهگذاری و مشارکت در طرحها و پروژههای زیربنایی در جهت بسترسازی محیط امنیتی منطقه از سوی کشورهای موفقتر منطقه.
ت) تلاش در جهت اعتمادسازی متقابل و اتخاذ سیاست تنشزدایی.
ث) افزایش دیدارها و ارتباطات میان نخبگان، به طور رسمی و غیر رسمی و تأسیس انجمنهای دوستی دوجانبه و یا بیشتر، همکاریهای آکادمیک و بهرهمندی و پیشبینی فرصتهای فرهنگی مانند فستیوالهای هنری و یا حتی مسابقات و جامهای ورزشی میان کشورهای این حوزه.
ج) عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و پیشگیری از پدیدآمدن تنشها و چالشهای سیاسی و امنیتی.
چ) ایجاد راههای ارتباطی، تقویت و گسترش روابط اقتصادی و تسهیل روابط بازرگانی کشورهای حوزه با یکدیگر و نیز بهرهمندی از امکانات ترانزیت همدیگر برای کمک به رشد و رفاه متقابل.
ح) تأکید بر مشترکات و توسعه همگراییِ فرهنگی با توجه به زمینههای فرهنگی مشترک و پیشینهی تاریخی.
خ) همکاری با مجموعههای امنیتی پیرامون همانند سازمان همکاریهای شانگهای، سازمان گوام، مجموعه امنیتی منطقهای آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین تعامل و بهرهمندی از توانمندیهای سازمان های بینالمللی.
د) اتخاذ دیپلماسی فعال و سنجیده در برخورد با مسایل منطقهای و تشویق به همکاری و حسن همجواری و مهار بحران و تشنجات
امید است تا با تقویت انگیزهها و عوامل همگرایی و زدودن یا تقلیل پتانسیلهای عوامل بازدارنده، موجبات نزدیکی بیشتر کشورهای حاشیهی دریاچهی مازندران گشته و با اندیشیدن منسجمتر به مجموعهی امنیتی منطقهای و بومی، سبب بهرهمندی ساحلنشینان نگین آبی اوراسیا از مواهب خدادادی شیلاتی و فسیلی آن گردد و چونان دریاچهی صلح و دوستی و میراثی برای آیندگان باشد و آرامش و رفاه دریاچه و ساحل آن توسط خود این کشورها و نه با توسل به قدرتهای فرامنطقهای حاصل آید.
5. منابع و مآخذ
1-5) منابع فارسی
1. احتشامی، انوشیروان (۱۳۷۸)؛ سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، برگردانِ ابراهیم متّقی و زهرۀ پوستینچی، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
2. احمدی لفورکی، بهزاد و فیروزه میررضوی (1383)؛ راهنمای منطقه خزر و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران.
3. امیراحمدیان، بهرام (1389)؛ "چرا باید با روسیه کجدار و مریز رفتار کرد؟"، قابل دسترسی در:
http://www.khabaronline.ir (21/11/1389)
4. امیر احمدیان، بهرام (1382)؛ سخنرانی در دانشگاه آکسفورد، «میزگرد آسیای مرکزی: همکاریهای منطقهای در نظام استراتژیک نوین»، فصلنامهی سیاست خارجی، سال هفدهم.
5. بوزان، باری (1378)؛ مردم، دولتها و هراس، برگردانِ پژوهشکدهی مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکدهی مطالعات راهبردی.
6. دوئرتی، جیمز (1376)؛ نظریه های متعارض در روابط بین الملل، برگردانِ علیرضا طیب، نشر قومس.
7. دهقان، فتحالله (1384)؛ دریای خزر و امنیت ملی، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری بشیر علم و ادب.
8. رمضانی، روحا... (1370)؛ چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، برگردانِ علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ اول.
9. روشندل، جلیل (1377)؛ "نظامیگری در دریای خزر، گرایشی برخاسته از فقدان رژیم حقوقی"،فصلنامهی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 22.
10. ریانوستی (1388)؛ "کشورهای ساحلی خزر نظامیگری را درپیش گرفتهاند"، قابل دسترسی در:
http://www.pe. rian.ru.ir (14/09/1389)
11. سلیمانی پورلک، فاطمه و مرتضی شجاع (1390)؛ "عوامل مؤثر در فرایند نظامی شدن دریاچة خزر"، فصلنامهی راهبرد دفاعی، سال نهم، شماره 39.
12. شوری، محمود (1388)، "روسیه، آمریکا و مسئله ایران"، 1388، قابل دسترسی در:
http://www.armandaily.ir (27/12/1388)
13. شوری، محمود (1388)، سخنرانی مدیر گروه مطالعات اوراسیا مرکز تحقیقات استراتژیک، در نشست «ایران، روسیه و غرب» در تاریخ 29/2/88 ، قابل دسترسی در:
14. شیرمحمدی، طاهر (2009)؛ "تهاجمی شدن سیاست ایران در خزر"، برگردانِ بابک بهمنش، قابل دسترسی در:
http://www.dw-world.de (23/11/2009)
15. فریدمن، رابرت (۱۳۸۶)؛ گورباچف و جنگ ایران- عراق، برگردانِ الهه کولایی، تهران: میزان.
16. فولر، گراهام (۱۳۶۳)؛ ایران قبله عالم: ژئوپلیتیک ایران، برگردانِ عباس مخبر، تهران: نشر مرکز.
17. قاسمی، حاکم و زهرا ناظری (1390)؛ "تحولات ژئوپلیتیک در حوزه دریای خزر و تغییر نقش قدرتهای بزرگ در این منطقه"، فصلنامهی بین المللی ژئوپلیتیک، سال هفتم، شماره 3، پیاپی 23.
18. کاتم، ریچارد (۱۳۸۶)؛ واکنشهای امریکا و اتحاد شوروی به ستیزهجوییهای اسلام سیاسی در ایران، برگردانِ ابراهیم متّقی، تهران: انتشارات میزان.
19. کمپ، جفری و رابرت هارکاوی (1383)؛ جغرافیای استراتژیک خاورمیانه (جلد دوم: منازعات و یافتهها)، برگردانِ سیدمهدی حسینیمتین، تهران: پژوهشکدهی مطالعات راهبردی.
20. گازیوروسکی، مارک (۱۳۸۶)؛ روابط امنیتی ایران و ایالات متحده، ۷۸ - ۱۹۵۳، برگردانِ دکتر ابراهیم متقی، تهران: میزان.
21. متقی، ابراهیم (1390)؛ "روسیه؛ همکاریهای سازنده یا بازی با کارت ژئوپلیتیکی ایران"، قابل دسترسی در:
http://www.rusiran.com (24/09/1390)
22. مشهدی رجبی، مونا (1389)؛ "روسیه شریک جدید اقتصاد ایران"، قابل دسترسی در:
http://www.irdiplomacy.ir (12/04/1389)
23. معاونت پژوهشهای سیاست خارجی (گروه مطالعات اقتصاد سیاسی بینالملل)؛ "گاز ایران و روسیه و امنیت انرژی آمریکا در آینده"، قابل دسترسی در: (17/9/1389) http://www.csr.ir
24. ملکی، عباس؛ "همچنان خروج از دریای خزر مشکل است"، روزنامه مردمسالاری، نسخه شماره 1699 - 04/10/1386
25. مهدوی، عبدالرضا هوشنگ (۱۳۷۳)؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: البرز.
26. وثوقی، سعید و سیدجواد امامجمعهزاده و مجید دیوسالار (1390)؛ "جمهوری اسلامی ایران و ترتیبات امنیتی در آسیای مرکزی"، فصلنامهی راهبرد دفاعی، سال نهم، شماره 32.
27. یزدانی، عنایتالله (1385)؛ "ژئوپلتیک نفت در منطقه خزر و نقش آمریکا: بازدارندگی جدید"،فصلنامهی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال پانزدهم، دوره چهارم، شماره 56.
2-5) منابع انگلیسی
برگردان فارسی در: معاونت پژوهشهای سیاست خارجی (گروه مطالعات اقتصاد سیاسی بینالملل)؛ "گاز ایران و روسیه و امنیت انرژی آمریکا در آینده"، قابل دسترسی در: (17/9/1389) http://www.csr.ir
[1] . عضو هیأت علمی و رییس گروه علوم سیاسی دانشگاه مازندران hooshyar22@yahoo.com
[2] . دریاداردوم عرشه، فرماندهی دانشگاه علوم دریایی امام خمینی (ره) نوشهر نداجا
[3] . کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه مازندران، نویسندهی مسئول roholl@rocketmail.com
[4] . Wiliam Thams
[5] . Graid
[6] . Barry Buzan
[7] . نظریهی «مجموعهی امنیتی منطقهای» از جمله مهمترین دستاوردهای نظری مکتب کپنهاگ است که از سوی چهرهی شاخص این مکتب، باری بوزان با توجه به ناکارآمدی رویکردهای سنتی و عدم توجه به تحول مفهوم امنیت در ساخت تازه نظام بینالملل، رویکرد جدیدی را در حوزهی مطالعات امنیتی ارائه نمود.
[8] . Regional Security Complex Theory
[9] . نظریهی مجموعهی امنیتی منطقهای در مسیر تحولات علمی و واقعیات امنیتی دهه 1990 دچار تحول گشت. بدین ترتیب که بر خلاف طرح این نظریه بر پایه دو مولفه سیاسی و نظامی در سال 1991 از سوی بوزان، در کتاب مشترک بوزان، ویور و وایلد با عنوان «امنیت؛ چارچوبی جدید برای تحلیل» در سال 1998 با توجه به پنج مولفه نظامی، سیاسی، اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی مورد بازبینی قرار گرفت تا به نظر نویسندگان کتاب، از قابلیت بیشتری برای تبیین تحولات امنیتی جهان پس از جنگ سرد برخوردار شود.
[10] . تقسیمبندی نمودن این مسایل و چالشها به دو دستهی انگیزهها و بازدارندهها، چندان صحیح بنظر نمیآید. چرا که هر عامل میتواند درعین حال که عاملی برای همگرایی و نزدیکی کشورها بشمار آید، در همان حال نقش عامل بازدارنده را برای این مجموعه امنیتی بازی نماید. برای نمونه؛ چالش حضور ابرقدرتهای فرامنطقهای در این حوزه میتواند عامل همگرایی ایران و روسیه باشد و در همان حال میتواند سبب واگرایی در روابط ایران (یا روسیه) با جمهوری آذربایجان گردد. و یا حتی پیچیدهتر؛ اگر این حضور به صورت دائمی میبود، خود میتوانست تسریع کننده در همگرایی بین کشورهای این حوزه بشمار آید. این مساله در مورد نمونهی مذاهب (تشیع، تسنن و مسیحیت ارتدوکس) بیشتر نمود مییابد. به همین روی نگارندگان پژوهش مسایل و چالشهای برجسته را بصورت مجزای از هم خواهند آورد.
[11] . پس از انقلاب روسیه و پیروزی بلشویکها و تشکیل دولت شوروی، لنین از ترس اینکه مبادا روسهای سفید (منشویکها) که به ایران فرار کرده بودند، بتوانند از اینجا برای حملهی مجدد به روسیه خود را تجهیز کنند، با ایران از در دوستی درآمد و پیمان مودّت (1921) را امضا نماید تا کدورتهای جنگهای بیست سالهی قفقاز و توطئهی تقسیم سیاسی کشور ایران به مناطق نفوذ دو قدرت روسیه تزاری و انگلستان، از بین ببرد. به همین منظور در 6 اردیبهشت 1300، روتشتین، اولین سفیر شوروی پس از به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه، وارد تهران شد و مشاورالممالک انصاری، سفیر کبیر ایران در استانبول، تغییر مأموریت پیدا کرد و به مسکو اعزام شد و سرانجام بین دولت ایران و دولت نوبنیاد روسیه، که شوروی نامیده شده بود، قراردادی تنظیم و برای تصویب به ایران ارسال شد. سرانجام این قرارداد روز هشتم اسفند سال 1299 شمسی امضا شد و در 23 آذر 1300 (1921) به تصویب دوره چهارم مجلس شورای ملی رسید. این قرارداد 26 ماده داشت و در اثر تلاشهای مشاورالممالک سفیر ایران در روسیه تنظیم شده بود. به موجب این پیمان، دولت روسیه در ازای لغو تمامی قراردادهای استعماری تحمیل شده از طرف تزارها بر ایران، اجازه یافت در صورت دخالت مسلحانه یک دولت خارجی در امور ایران و تهدید سرحدات شوروی، حق دخالت متقابل در ایران را داشته باشد. در پیمان 1921، بند هشتمِ پیمان ترکمانچای لغو شد و دو دولت روی حقوق برابر در این دریا توافق کردند. در عوض، دولت شوروی این حق را برای خود گرفت که اگر دولت ایران نتوانست عملیات عناصر ضد شوروی را در خاک ایران متوقف کند، آنها بتوانند برای این کار به خاک ایران نیروی نظامی وارد کنند. در فصل یازدهم عهدنامه آمده است: "... در ترکمانچاى نیز که فصل هشتم آن حق داشتن بحریه را در بحر کاسپین از ایران سلب نموده بود، از درجه اعتبار ساقط است، لهذا طرفین معظمین متعاهدین رضایت میدهند که از زمان امضاى این معاهده هردو بالسویه حق کشتیرانى آزاد در زیر بیـرق هاى خود در بحر کاسپین را داشته باشند".
[12] . در ماده 13 آمده: «... در تمام دریاى کاسپین کشتیهایى جز کشتیهاى متعلق به ایران یا اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى نمىتوانند وجود داشته باشند...»
[13] . در سال 1940، بهعلت درگیری جنگ جهانی دوّم و نیاز پشتیبانی (لجستیکی) شوروی به مسیر ایران، طی پیمان دیگری بهنام «پیمان بازرگانی و دریانوردی» میان ایران و شوروی، مقرر شد که تا شانزده کیلومتر - ده مایل - از ساحل هر کشور در دریای کاسپی، منطقهی انحصاری ماهیگیری آن کشور بهشمار آید، ولی بقیهی دریا به صورت مُشاع متعلق به هر دو کشور باشد. البته در آن روزها هنوز آگاهی و توان بهرهبرداری از بستر دریا نبود و فقط در ساحل کمژرفای بادکوبه امکان استخراج نفت بهدست آمده بود. بنا بر این بهرهبرداری مشترک فقط میتوانست در کشتیرانی باشد. در یکى از این نامه ها آمده است: «نظر به اینکه دریاى کاسپین که طرفین متعاهدین آن را دریاى ایـران و شـوروى مىدانند ... »
[14] . از جمله بخش آذربایجان، داغستان، کالمیکیا، روسیه، قزاقستان و ترکمنستان.
[15] . این خط فرضی مربوط به موافقتنامهی هوایی 1964 و صرفاً برای تعیین محدوده منطقهی اطلاعات پروازی (F.I.R: Flight Information Region) استفاده میشود و حتی اشارهای به مسئلهی پرواز بر فراز دریاچه ندارد. این خط، هیچگاه (اعم از زمان رژیم سابق و دوران جمهوری اسلامی) مورد پذیرش ایران قرار نگرفته بود.
[16] . اتحاد شوروی مدعی بود که بر اساس این مواد حق دارد هرگاه امنیت خود را در خاک ایران در معرض تهدید ببیند، نیرو به داخل ایران گسیل کند. هرگاه مسکو فکر میکرده که ایران به سوی غرب متمایل گشته است، این مواد ناهنجار را دستاویز قرار داده تا تهران را زیر فشار بگذارد. کریم سنجابی (وزیر خارجه وقت) آشکارا به اتحاد شوروی اعلام کرد که ایران «خاطرات ناگواری» از مناسباتش با همسایه شمالی خود دارد. وی گفت: «کشور ما بهراستی خواهان داشتن روابط دوستانه با اتحاد جماهیر شوروی است و هرگز نخواهد پذیرفت که پایگاه حمله یا تبلیغ بر ضد آن کشور قرار گیرد... از سوی دیگر، ما اجازه نخواهیم داد سوابق ناخوشایندی چون درخواست امتیاز نفت شمال، مطالبات ارضی یا اعلام جمهوری کردستان در مهاباد از نو تکرار شود. ما از استقلال، تمامیت و یکپارچگی ایران به هر قیمت که شده دفاع خواهیم کرد.» (رمضانی، 1371: 61)
[17] . بر اساس این توافقنامه روسیه 19 درصد قزاقستان 29 درصد و آذربایجان 18 درصد از سواحل دریای مازندران را به خود اختصاص دادهاند و باقی سهم به ترکمنستان و کمترین سهم از دریا که فاقد هر منبع نفت و گاز ارزشمندی است برای ایران باقی ماند.
[18] . اطلاعات جدول فوق از منابع ذیل بدست آمدهاند:
1) "دریای خزر و مسایل راهبردی ـ امنیتیِ آن"، نشریهی نگرشی بر تحولات سیاسی، شماره 81 ـ 80، شهریور و مهر 1378، صص 55 ـ 54.
2) "آسیای مرکزی و قفقاز و قدرتهای فرامنطقهای"، کتابخانه دیجیتالی دید، مربوط به موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی تهران.
3) "کلیاتی بر جایگاه سیاسی امنیتی و اقتصادی خزر"؛ قابل دسترسی در: (شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰)
http://www.aftabir.com/articles/view/politics/iranc1
[19] . در مسئله تقسیم بستر و زیر بستر، موضوع مورد اختلاف این است که کشورهای دیگر به ویژه آذربایجان و ترکمنستان معتقدند بستر و زیر بستر باید براساس خط میانی صِرف تقسیم شود، در حالی که ایران تقسیم براساس خط میانی صرف بدون توجه به شرایط ویژه و اصل انصاف را به ضرر خود میداند و آن را نمیپذیرد. موفقیتی که اخیرا به دست آمده این است که روسیه و قزاقستان نیز با ایران در این موضوع همسو شدهاند و معتقدند ضرورتی به درج لزوم اعمال خط میانی به عنوان یک روش در کنوانسیون نیست.
[20] . Energy Information Administration, Avaible at: http://www.eia.doe.gov accessed (18/11/2006)
[21] . منبع آمارهای جدول: همانجا
[22] . رستم قاسمی وزیر نفت ایران در واپسین روزهای سال 2011 در نشست خبری از کشف یک مخزن گازی در 188 کیلومتری ساحل رودسر گیلان و در انتهای آبهای مرزی خبر داد که به گفته وی این میدان گازی مشترک نیست. به گفته قاسمی، این مخزن گازی که احتمالا ذخایر نفتی نیز دارد در عمق 700 متری دریای مازندران کشف شده و حجم این مخزن بیش از حجم پیش بینی شده 50 تریلیون فوت مکعب و 10 برابر حجم میدان شاه دنیز در جمهوری آذربایجان است. (روزنامه دنیای اقتصاد؛ 4/10/1390)
[23] . سوآپ ( قرارداد معاوضهای ) به این مفهوم است که دولت یا تجار بخش خصوصی، نفت یا گاز را در یک مرز کشور از همسایگان خریداری میکنند و در مرز دیگر، به افراد موردنظر فروشنده تحویل میدهند. تجریه ثابت کرده که این گونه معاملات علاوه بر منافع محدود برای ایران بسیار غیر شفاف بوده و در عمل میتواند به درآمد شرکتها و یا گروه معینی انجامد. اما اگر سوآپ به معنای آن باشد که ایران نفت و گاز کشورهای دریاچهی مازندران را برای مصرف در داخل ایران بخرد و در عوض نفت و گاز خود را به مشتریان موجود بفروشد، منافع زیادی را برای کشور در پی دارد. آنچه که هم اکنون انجام میشود و منافعی برای کشورهایی مانند ایران دارد آن است که نفت یا گاز خریداری شده در مرزهای شمالی کشور، در مناطق نزدیک مرز مصرف میشود و به جای آن از تولیدات کشور خودمان در مرزهای جنوبی تحویل مشتریان میگردد. چرا که نفت و گاز در شمال ایران مصرف بالایی دارد و منابع اصلی در جنوب کشور واقع شدهاند. خرید نفت و گاز کشورهای حوزهی دریاچهی مازندران برای مصارف کشور در نیمهی شمالی و فروش نفت و گاز بیشتر به مشتریان در جنوب علاوه بر منافع اقتصادی زیاد نقش استراتژیک کشور را ارتقاء میبخشد. مثلاً اگر ۵۰۰ هزار بشکه نفت از شمال وارد شود و صادرات ایران از ۲ میلیون بشکه در روز به ۵/۲ بشکه در روز ارتقاء یابد موقعیت نفتی ایران در اوپک و منطقه تحکیم خواهد شد. با این کار، هزینهی حمل و نقل مواد نفتی در داخل کشور نیز به مقدار بسیار زیادی کاهش پیدا میکند. یعنی به جای آنکه نفت از مناطق نفت خیز جنوب، به مناطق شمالی منتقل شود، نفت خریداری شده در شمال به مصارف داخلی میرسد. در همین راستا در این خصوص علاوه بر آمادهسازی زیرساختهای سوآپ یا معاوضه نفت در سالهای گذشته همچون ایجاد بندر نکا، حتی برنامهی ساخت خط لولههای نکا- جاسک برای انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت و سرخس- جاسک برای انتقال گاز از کشورهای شمالی ایران به دریای عمان نیز کلید خورد.
[24] . برای نمونه ایران اگر بتواند حتی یک درصد این بازار را تصرف کند، صادرات غیر نفتی آن به بیش از 60 میلیارد دلار خواهد رسید. البته اگر غرب واقعاً ایران را بخواهد به عنوان یک متحد بپذیرد، یقیناً سهمی 4درصدی از این بازار دور از ذهن نخواهد بود.
[25] . رئیس مرکز مطالعات ایران در مسکو و مشاور معاون دومای روسیه
[26] . Silk Road Strategy ACT (SRSA)
[27] . Caspian Guard
[28] . درنهایت به اعتقاد کارشناسان، پروژه گارد کاسپین، به دلیل واکنشهای جدی روسیه و ایران و به خصوص نتایج مبهم آن برای کشورهای قفقاز و درگیری میان روسیه و گرجستان، نتوانست به نتایج مورد نظر خود دست یابد.
[29] . CASFOR
[30] . در خشکی نیز، ایران مخالف این اقدام میباشد، اما واقعیت این است که به لحاظ حقوق بینالملل در این زمینه منع قانونی وجود ندارد. جمهوری آذربایجان می تواند داخل خاک خود عضو ناتو باشد البته آذری ها به طور شفاهی به ایران قول دادهاند که در خاک خود به آمریکایی ها پایگاه ندهند.
[31] . آخرین خرید جنگافزار رژیم پهلوی از شوروی، به مبلغ ۵۵۰ میلیون دلار؛ کامیونهای تانکبر، موشک ایپیاس و سام ۷ را شامل میشد که هنگام مسافرت ارتشبد توفانیان به مسکو در مهر ۱۳۵۵ قرارداد آن امضا شد. بخش عمده وسایل نقلیۀ ارتش ایران، ساخت شوروی بود که به صورت پایاپای در ازای تحویل گاز ایران خریده شده بود. بنابراین، شورویها نفعی در تغییر اوضاع ایران نداشتند. (مهدوی، ۱۳۷۳: 261)
[32] . این زیردریاییها به لحاظ حجم و گنجایش نظامی خود بزرگترین کشتیهای منطقه محسوب میگردیدند و دارای ۲۵۰۰ تن ظرفیت برای بارگیری بودند. این زیردریاییها را ایران براساس بخشی از قرارداد تسلیحاتی ۱۹۸۹خود با شوروی خرید. البته صرفاً دو فروند شناور از این زیردریاییها تا اواسط دهة ۱۹۹۰.م آمادۀ تحویل گردید. اگرچه این زیردریاییها به دوران جنگ جهانی دوم مربوط بود و موتورهای دیزلی نیز داشتند؛ واقعیتهای استراتژیک ایران نشان میدهد که این ابزار، قدرت منطقهای ایران را افزایش میداد و نیروی دریایی ایران را مجهزترین و قویترین نیروی نظامی در خلیجفارس ساخت.
[33] . نیروی هوایی ایران از سال ۱۹۹۰ هواپیماهای نظامی و جنگندههای ساخت اتحاد شوروی را تحویل گرفت .عمدهترین این ارقام، هواپیماهای نظامی چندمنظوره (Multiple-Role) و میگ ۲۹ را شامل میشد. علاوه بر موارد فوق نیروی هوایی ایران تا سال ۱۹۹۲.م، نوع دیگری از هواپیماهای نظامی را تحویل نگرفت. (احتشامی،1378: 185)
[34] . روسیه بر پایه قرارداد ۱۹۹۱ به ایران کمک کرد تا این کشور توان تولید ۱۰۰۰ تانک تی- ۷۲ و ۱۵۰۰ دستگاه خودرو و نفربر زرهی بی ام پی ـ ۲ پیداکند. اما به سبب فشار واشنگتن تلاش برای دستیابی به امکانات برای مونتاژ جنگنده های میگ- ۲۹ به نتیجه نرسید.
[35] . در طول سالهای۱۹۹۲ تا۲۰۰۰ بیش از۲۰۰ تانک تی۷۲، ۱۰سوخوی۲۴ و۸ میگ۲۹ از جمله سلاح هایی بودند که روسیه به ایران تحویل داده است.
[36] . پس از لغو قراردادهای ایران و آلمان غربی بر سر تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر، چشم امید ایرانیها به روسها بود که به تازگی از پوستهی کمونیستی درآمده و درصدد نقشآفرینی بیشتر در دنیای تکقطبی بودند. در سال1992 موافقتنامه همکاریهای هستهای با روسیه به امضا رسید، اما امضای قرارداد ساخت نیروگاه بوشهر تا ژانویه 1995 به طول انجامید. براساس توافقنامه همکاریهای هستهای در 25 اوت سال2002، روسیه میبایست یک رآکتور هزار مگاواتی را در ازای دریافت مبلغ 800 میلیون دلار در بوشهر احداث کند. از آغاز فعالیت، این نیروگاه تحت بازرسیهای پادمانی آژانس انرژی اتمی قرار داشته و قرار بوده که در این نیروگاه، اورانیوم غنی شده با 4 درصد غلظت تولید شود. قرارداد روسیه با ایران به مدت 5 سال بسته شد، اما در چندین مرحله به تعویق افتاد و تا امروز به درازا کشیده و هزینه تکمیل نیروگاه بوشهر اکنون لااقل به دو برابر و بنابر برخیگزارشها به 2 میلیارد دلار افزایش یافته است. علاوه بر آن، موعد ارسال سوخت هستهای و راهاندازی نیروگاه بوشهر از نیمه سال 2007 به زمان نامعلومی به تعویق افتاده که روسها علت آن را عدم بازپرداخت مطالبات مالی از سوی ایران ذکر میکنند.
[37] . روسیه هنوز توافق دسامبر ۲۰۰۵ برای تامین سیستم دفاع هوایی S-300 برای تهران را به طور کامل اجرا نکرده است. این سیستم میتواند هرگونه برنامه حمله هوایی آمریکا یا اسراییل به تأسیسات هستهای ایران را با مشکل روبهرو کند. دیپلماتهای غربی مدعی هستند که اکراه روسیه به عرضه این موشکها به ایران، اهرم سودمند دیگری را در قبال تهران در اختیارش قرار میدهد. اگرچه گزارشات مرموزی درباره ربودن یک کشتی باری در ماه ژوئیه که حامل S-300 به ایران بوده است، منتشر شد. معالوصف، اگر روسیه موشکهای S-300 را تحویل ندهد، نیروهای جمهوری اسلامی ایران میتوانند سامانههای دیگر را جایگزین این سیستم کنند. ( لازم به توضیح است که سیستمهای پدافندی S-300 ویژه دفاع از موسسات صنعتی، نهادهای دولتی، پایگاههای نظامی و مقرهای فرماندهی در برابر حملات هوایی و فضایی هستند. این سیستم قادر به نابودسازی اهداف بالیستیک بوده و از قابلیت واردسازی ضربه به اهداف زمینی نیز برخوردار است. تازهترین مدل سیستم S-300 میتواند هواپیماهای دشمن را در فاصله ۱۵۰ کیلومتری و ارتفاع ۲۷ کیلومتری نابود کند. هماینک نیز ایران در پدافند هوایی خود از مجموعههای ضدهوایی موشکی تور- ام ۱ استفاده میکند که ۱۲ کیلومتر برد دارد و اهداف را تا ارتفاع ۶ کیلومتری مورد حمله قرار میدهد.)
[38] . همهی این موارد در افکار عمومی مردم ایران نمایشی منفی از روسیه برجای می گذارد تا جایی که شعار «مرگ بر روسیه» و یا «ترکمنچای، گلستان، ملغی باید گردد»، در تظاهرات سال 1388 (مراسم روز قدس و تظاهرات روز ۱۳ آبان) به یکی از شعارهای اصلی مبدل شده بود و حتی سبب گردید تا در مورد مناسبات دو کشور، از تعابیری چون «پاییز» و یا «زمستان» روابط ایران و روسیه یاد میشود.
[39] . ویکتور کالیوژنی
[40] . جمهوری آذربایجان معتقد است هنوز زمان مذاکره بر سر این موضوعات فرا نرسیده است و اصولاً باید اول در مورد رژیم حقوقی به نتیجه رسید و سپس درباره موافقتنامههای دیگر مذاکره کرد.
[41] . دولتهای غربی پیشتر با احداث خط لوله باکو- جیهان و با دور زدن ایران و روسیه، بر آن بودند تا نفت این حوزه را به ترکیه انتقال دهند. اکنون نیز اتحادیهی اروپا با پیشنهاد طرح «ترانس خزر» و یا «خط لوله خزر»، قصد دارد گاز این منطقه را مستقیم به اروپا انتقال دهد. تهران و مسکو میگویند برای اجرای این طرح، میبایست نظام حقوقی آن تدوین شود و پنج کشور حاشیه دریا با این طرح موافقت نمایند و مطمئن شوند که خطری از جهت زیست محیطی، دریا را تهدید نمیکند.
[42] . با توجه به اینکه سواحل جنوبی عمیقترین بخش دریاچه است و نیز شیب این دریا به سمت جنوب میباشد، لذا آلودگیها به طرف ایران سرازیر میشود.