KAЯNEME
KAЯNEME

KAЯNEME

معرفی کتاب: فرسایش قدرت نرم: مردم، دولت ها و اعتماد/جوزف نای...

کتاب حاضر قسمتی از طرح پژوهشی ای است که دانشکده دولت کندی با هدف بررسی و تشریح دیدگاه های مرتبط به حکمرانی برای قرن بیست و یکم بروی آن سرمایه گذاری کرده و این مساله را بررسی می کند که مردم و گروه های مختلف از دولت چه می خواهند. این کتاب در قالب مجموعه ای مقالات به بررسی این سوال اساسی و کلی می پردازد که چرا مردم به دولت ها اعتماد نمی کنند؟ کتاب در این باره راه حلی ارائه نمی کند اما به بررسی فرضیه های گوناگون در باب کاهش اعتماد به دولت می پردازد...

معرفی کتاب: فرسایش قدرت نرم: مردم، دولت ها و اعتماد / جوزف نای، فیلیپ دی زلیکو

ویراستاران: جوزف نای، فیلیپ دی زلیکو/ ترجمه : دکتر سعید میرترابی

تهران: دانشگاه امام صادق / چاپ اول. 1389

طرح مفهوم سرمایه اجتماعی در حوزه مطالعات قدرت نرم از اهمیت و ارزش نظری- کاربردی بالایی برخوردار بوده است. چرا که این سرمایه منبع قدرت نرم و مصداق بارز آن در مقام عمل به شمار می آید. به همین خاطر است که توجه بسیاری از تحلیل گران حوزه قدرت نرم به این مفهوم جلب و پیرامون آن پژوهش های مختلفی صورت گرفته است. در میان مفاهیم اصلی حوزه سرمایه اجتماعی نیز اعتماد از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. به گونه ای که بزغم کارشناسان می توان اعتماد را به مثابه منبع اصلی تولید قدرت نرم و موثر در ضریب نفوذ قدرت سخت ارزیابی نمود. ملاحظاتی از این قبیل منجر شده تا پرسش از نسبت سه عنوان اصلی ( مردم، دولت و اعتماد) نزد نظریه پردازان قدرت نرم مطرح و اولویت یابد. کتاب «فرسایش قدرت نرم: مردم، دولت ها و اعتماد» از آن حیث که به این سوال مهم پرداخته و تلاش دارد تا تحلیلی علمی از وضعیت این سه مولفه در جوامعی خاص ارائه نماید در خور توجه می نماید. ( اگر چه داده ها و تحلیل های ارائه شده در این اثر را نمی توان تماما قرین صحت ارزیابی نمود، اما اطلاع از محتوای این اثر برای کارشناسان و پژوهشگران علاقه مند به نظریه قدرت نرم در ایران ضروری و مفید می باشد. چراکه اولا ساختار نظری ارائه شده قابل تامل و استفاده در نظریه پردازی های بومی است. ثانیا نحوه کاربست نظریه در خصوص تحلیل وضعیت دولت در جوامعی چون امریکا و ژاپن و تبیین چرایی ضعف یا تقویت جایگاه دولت در این جوامع مستند به مبانی قدرت نرمشان نیز قابل توجه بوده و می تواند در شناخت و تحلیل جایگاه دولت در جوامع معاصر مفید واقع گردد.)

در اثر حاضر جوزف نای طراح نظریه قدرت نرم به همراه تنی چند از همکاران خود به بررسی بعد مهمی از قدرت نرم همت گمارده که راهکارها و سیاست های زوال قدرت نرم در جوامع مختلف را پوشش می دهد. در این ارتباط نای و همکارانش به مفهوم محوری و راهبردی «اعتماد» عطف توجه نموده اند که پلی بین «قدرت نرم» و «سرمایه اجتماعی» می زند. نویسندگان این کتاب در فصل های مختلف آن به کاهش اعتماد به دولت در ایالت متحده می پردازد و آن را پدیده پیچیده ای می دانند که با رفتارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیوند خورده است.

کتاب حاضر قسمتی از طرح پژوهشی ای است که دانشکده دولت کندی با هدف بررسی و تشریح دیدگاه های مرتبط به حکمرانی برای قرن بیست و یکم بروی آن سرمایه گذاری کرده و این مساله را بررسی می کند که مردم و گروه های مختلف از دولت چه می خواهند. این کتاب در قالب مجموعه ای مقالات به بررسی این سوال اساسی و کلی می پردازد که چرا مردم به دولت ها اعتماد نمی کنند؟ کتاب در این باره راه حلی ارائه نمی کند اما به بررسی فرضیه های گوناگون در باب کاهش اعتماد به دولت می پردازد.

در مقدمه کتاب جوزف نای به بررسی کاهش اطمینان به دولت در امریکا می پردازد و این بحث را مطرح می کند که اگر چه میزانی مشخص از بی اعتمادی به دولت از ویژگی های دیرپا و نماینده سلامت زندگی امریکایی است اما همانند اعتماد بی اندازه، اعتماد بسیار اندک نیز بدان معنا است که دولت نمی تواند وظایفی را که اکثر مردم به دنبال انجام آن هستند به اجرا در آورد. ارنست می در فصل اول «گستره در حال تحول دولت» دیدگاه های تازه درباره قدرت دولت را در واکنش به تحولات اجتماعی و اقتصادی که با اقتلاب های اول و دوم صنعتی همراه بوده است را توضیح می دهد و در نهایت به تردید های فزاینده در باره چگونگی سازگاری میان ایده های قدیمی تر درباره حاکمیت بر اقتصادهای ملی و تنظیم فعالیت های صاحبان سرمایه در روندی که تجارت جهانی تر شده اشاره می کند. در دو فصل بعدی(سنجش عملکرد دولت- مغضوب واقع شده: کاهش اعتماد مردم به دولت امریکا) درک بوک و گری اورن تلاش کرده اند عوامل احتمالی ناخشنودی مردم از دولت را بررسی کنند و در این راه نویسندگان تلاش کرده اند تغییرات واقعی در عملکرد دولت را از برداشت های اشتباه از تغییرات از هم جدا کنند. و سپس این موضوع را مطرح می کنند که از معماهای عمده در پیوند میان نارضایتی و عمکرد دولت این است که بفهمیم مردم دور از بدنه دولت چه احساسی نسبت به آن دارند.

روبرت لاورنس در مقاله بعدی « آیا واقعا اقتصاد مهم است؟» به عوامل اقتصادی نارضایتی می پردازد و این موضوع را مطر ح می کند که شاید کاهش اعتماد در نتیجه کاهش رشد اقتصادی پدید آمده باشد و با بررسی نرخ رشد اقتصادی کشورهای ثروتمند در خلال دهه نخست پس از جنگ جهانی دوم در مقایسه با دوره پس از 1974 این فرض ر ا مطرح می نماید که کاهش نرخ رشد اقتصادی به نارضایتی عمومی منجر شده که این مشکل به نوبه خود سبب تلاش برای جستجوی سپر بلاهای سیاسی شده است. با این حال لاورنس ضمن واقعی خواندن زوال کارنامه اقتصادی دولت خاطرنشان می سازد که طرح هر نوع فرضیه اقتصادی ساده در توضیح این پدیده (نارضایتی) با دو مشکل روبرو است: 1- اعتماد به دولت از اواسط دهه 1960 شروع به کاهش کرد؛ یعنی زمانی که عملکرد اقتصادی همچنان بالا بود. 2- اعتماد به دولت به شیوه مشابه در میان شهروندان غنی و فقیر روبه کاهش گذاشته و از این نظر ارتباط چندانی با تجربه ناخوشایند اقتصادی آن ها ندارد.

جین مینس بریج در یکی از فصل های کتاب « عوامل اجتماعی و فرهنگی نارضایتی»، فرضیه های اجتماعی و فرهنگی مرتبط با  عوامل کاهش اطمینان به دولت را بررسی کرده است. یکی از این فرضیه ها به ادعای زوال سرمایه اجتماعی می پردازد. سرمایه اجتماعی مفهومی مبتنی بر منطق رایج است که به توانایی مردم در همکاری با هم اشاره دارد. سرمایه اجتماعی اعتماد، هنجارها و شبکه هایی را شامل می شود که به هماهنگی و همکاری در عرصه عمل کمک می کنند. در این میان نویسنده جنبه هایی از زوال سرمایه اجتماعی را بر می شمارد. از جمله این موارد به تغییرات دراز مدت فرهنگی، تغییر موازنه میان فرد و اجتماع، زوال خانواده، فلسفه سیاسی عمومی جامعه و زوال همکاری میان مردم در گروه های مختلف اشاره می کند و بر این باور است بسیاری از نارضایتی های از دولت از تغییراتی اجتماعی سرچشمه می گیرد که تنها از راه مشارکت شهرواندان در نهادهای اجتماعی حل خواهد شد. نهادهایی که شهروندان را به سوی دستیابی به موازنه های پیچیده مرتبط با حقوق و مسئولیت هایشان هدایت کنند.

در فصل های بعدی(قطبی شدن احزاب امریکا، سیاست بی اعتمادی و ...)، دیوید کینگ و ریچارد نیوشتاد و دیگر نویسندگان اثر چندین تبیین سیاسی درباره عوامل کاهش اعتماد به دولت در امریکا را بررسی کرده اند. اگر چه همه این فرض ها در خورد توجه هستند اما وزن تبیینی شماری از آن ها بیشتر است. یکی از فرض ها این است که کاهش اعتماد به دولت به واسطه پایان جنگ سرد رخ داده است. دفاع مشترک، کالایی همگانی است و گرایش به فداکاری در زمان جنگ افزایش پیدا می کند. جنگ سرد در حکم سریشتی بود که بود که به افکار عمومی انسجام می بخشید. اما مشکل این فرض این است که زوال اعتماد (به گفته نویسندگان خود کتاب) به دولت در امریکا در اواسط دهه 1960 آغاز شد، بنابراین از آنجا که جنگ سرد در فاصله اواسط تا اواخر دهه  1960 پایان نیافته این فرض نمی تواند با رویداد های مورد نظر به خوبی همخوانی داشته باشد . از جمله دیگر فرض های مطرح در این فصل ها می توان به اشتباهات رهبران ضعیفی چون جانسون و نیکسون رشد فساد و ریاکاری در سیاست امریکا از  هم گسیخته شدن ائتلاف های سیاسی در احزاب امریکا و بروز آرایش دوباره در احزاب سیاسی و نیز نقش در حال تغییر رسانه ها اشاره کرد.

رونالد اینگلهارت در فصل نهم کتاب« ارزش های فرامادی و فرسایش اقتدار نهادی» طیف گسترده تری از کشورها را بررسی کرده که در سال های 1981 و 1990 مورد مطالعه قرار گرفته اند. وی خاطرنشان می کند که شرایط رفاه و امنیت سبب بروز ارزش های فرامادی گرایانه مبتنی بر خودمختاری فردی و کاهش احترام افراد نسبت به قدرت می شود. اما این تحول به معنای کاهش مشارکت سیاسی یا احساس بیگانگی نیست بلکه این تحول به معنای احترام کمتربه نهاد های جاافتاده در جوامع پیشرفته است. در همین راستا شواهد به دست آمده از مطالعات ارزش های جهانی در 43 کشور نشان می دهد که مردم جوامع کم درامد در مقایسه با شهرواندان در جوامع پیشرفته با آمادگی بیشتری قدرت را می پذیرند.

در نهایت کتاب با مقاله ای از جوزف نای «تامل ها، گمانه زنی ها و معماها» به پایان می رسد . در این مقاله ضمن برشمردن مشکلات اساسی در توضیح پدیده بی اعتمادی و مشخص ساختن برخی از شاخص های سنجش آن، این سوال را مطرح می نماید که آیا اساسا بی اعتمادی مهم است؟

منبع: http://mohsenasgarian.blogfa.com/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد