فیلم «دل خون» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و دوم از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر شد . . .
دل خون
کارگردان : محمدرضا رحمانی
تهیهکننده : سیدمسعود اطیابی و سیدحسین حقگو
نویسنده : محمدرضا رحمانی و علیرضا محمودی ایرانمهر
بازیگران : الناز شاکردوست، حامد بهداد، پوریا پورسرخ، هوشنگ توکلی
حبیب دهقان نسب، حشمت آرمیده، افسانه ناصری،
هنگامه حمیدزاده، مهراج محمدی، نوبر قنبریان، هستی معمایی
موسیقی : سعید شهرام فیلمبرداری : حسن کریمی
تدوین : مستانه مهاجر مدت زمان : ۹۰ دقیقه
ژانر : درام / تراژدی ؟
زبان : فارسی محصول سال ۱۳۸۷ اکران: مرداد ماه سال ۱۳۸۸
داستان فیلم
الناز شاکردوست وکیل تسخیری عماد(حامد بهداد) که همسر خود را به خاطر بدبینی و سوء ظن به قتل رسانده است. سرانجام دادگاه با خواست اولیای دم عماد را به اعدام محکوم میکند. عماد که حکم اعدام را پذیرفته و از درخواست تجدید نظر منصرف شده است از وکیل خود می خواهد تا قبل از مرگ همه اعضای بدن خود را ببخشد و قلب خود را به نیز به (خواهر همسرش) که بیمار است اهدا کند تا بدین شکل جان دختر دیگر خانواده همسر خود را نجات دهد. وکیل عماد درخواست اورا نزد قاضی می برد و قاضی قبول این درخواست را منوط به قبول ولی دم و مراجع بالاتر می داند زیرا تنها مجازات پیش بینی شده در قانون برای قاتلین اعدام با طناب دار است. وکیل عماد برای متقاعد کردن خانواده همسر عماد به سوی آنها می رود اما با واکنش سخت آنها روبهرو می شود.
این موضوع ابعاد رسانه ای به خود می گیرد و عماد در مصاحبه های خود، هدف از این کار را تنها به آرامش رسیدن و رهایی از عذاب اعلام میکند، اما سرانجام به وکیل خود اعتراف میکند که هدف اصلی او از این کار ترس از نحوه مرگ با طناب دار است.
در این حین پدر همسر عماد که از زبان دختر بیمارش تنفر و قصد جدایی همسر عماد قبل از مرگ را می فهمد به درخواست عماد رضایت می دهد اما همه چیز را به قبول دختر خود برای پذیرفتن قلب عماد واگذار می کند. او نیز ملاقات عماد در زندان می رود و می گوید که حاضر نیست قلب کسی را که خواهرش را به قتل رسانده بپذیرد اما رضایت می دهد تا عماد خود نحوه مرگش را انتخاب کند. اما قاضی با بیان اینکه در قانون، مجازات برای قاتلین تنها طناب دار است. امید عماد و وکیلش را برای رهایی از آن قطع می کند. سرانجام در یک سکانس غیر منتظره عماد درحالی که از ترس میلرزد به چوخه اعدام سپرده میشود و فیلم پایان مییابد.
نگاهی به فیلم
از نکات قابل توجه در مورد این فیلم، پایین بودن محتوای فیلمنامه است به طوری که کارگردان از همه توان خود برای ساخت یک فیلم سینمایی بلند استفاده کرده است اما با این وجود تایم فیلم کوتاهتر از حد معمول است.
محمدرضا رحمانی به عنوان یک کارگردان، نام و چهرهی شناخته شده ای نیست. اولین تجربه سینمایی این کارگردان در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر روی پرده رفت و با وجود نگاه نو وتازه ای که به پیامدهای اجتماعی جامعه پس از جنگ داشت هنوز فرصت اکران عمومی پیدا نکرده است.
«ستایش» اگرچه بازیگران حرفه ای و سوژه ای جذاب داشت اما آن طور که باید دیده نشد و زمانی که رحمانی ساخت دومین فیلمش را شروع کرد کمتر کسی به یاد می آورد که این کارگردان تازه وارد سینمای ایران پیشتر بخت خود را در کارگردانی آزموده است. «دلخون» مسیری متفاوت با «ستایش» دارد و اگر چه طبق گفته کارگردان هر دو فیلم در حوزه علایق و دیدگاه او است ، اما در «دلخون» با چهره ای تازه از رحمانی مواجه می شویم.
رحمانی این بار کارگردانی است که در ستایش زندگی و زنده ماندن صحبت می کند، قصه اش را به فضای سرد و ساکن زندگی یک محکوم به مرگ می برد و تلاش می کند از میان بازی تلخ و تراژیک مرگ و زندگی به نقطه ای روشن و نورانی برسد. نقطه ای که انسان را شایسته زندگی، امید و مهربانی می داند.
فیلم دارای ایده خوبی است، اما این ایده زیاد بسط داده نشده است و به جای آن به موضوعات فرعی که مسائل عشقی داستان است، پروبال داده شده است.
«دل خون» فیلمی است که اگرچه نمی توان آن را یک شاهکار سینمایی دانست، اما انصافاً سطحی بالاتر از اکثر فیلم های سینمای ما دارد. به ویژه این که دارای دغدغه ای اجتماعی است و از این رو جایگاهی بالاتر از یک فیلم صرفاً سرگرم کننده دارد.
فیلم روایت ساده ای دارد، به طوری که وارد کشمکش های پیچیده نمی شود. این سادگی هم مثبت است و هم منفی. مثبت است چون رابطه مخاطب با آن سهل شده است. اما منفی هم هست، چون برخی از اتفاقات فیلم از قبل قابل پیش بینی هستند. گرچه در فیلم بازیگرانی چون حامد بهداد، پوریا پورسرخ و الناز شاکردوست حضور دارند و این بازیگران ممکن است این ذهنیت را ایجاد کند که با فیلمی گیشه ای و مدروز روبروییم. اما «دل خون» یک اثر غیرکلیشه ای است. البته شخصیت پردازی و دیالوگ های آن بوی تکرار می دهند، اما داستان، موضوع و مضمون آن، کاملابدیع و جسارت آمیز است.
فیلم «دل خون» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و دوم از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر شد.
پایان تلخ و تراژیک فیلم برای آن یک امتیاز محسوب می شود، رحمانی نخواسته برای رضایت مخاطب و جلب نظر او پایانی خوش و تحمیلی برای این فیلم تلخ اجتماعی درنظر بگیرد. فیلم با همه از طریق این پایان بندی دوباره جان می گیرد و سرپا می ایستد.
«دلخون» فیلم حامد بهداد است، این را خیلی ها که «دلخون» را دیده اند گفته اند. حامد بهداد در نقشی جذاب حضوری به یاد ماندنی دارد. نقش این فرصت را به او می داده که آن چه در توان دارد برای جلب نظر مخاطب به کار ببند و او مثل هر بازیگر باهوش دیگری از این فرصت به خوبی استفاده کرده است.
او تنها بازیگر نقش اصلی نیست. نقشی که در فراز و فرودهای داستان از قامت یک شیطان به سیمای یک فرشته می رسد، از مرز سیاهی می گذرد و قضاوت درباره خود را به چالشی سخت برای مخاطب تبدیل می کند. بهداد در بازی بیرونی، واکنش های تند و استفاده از میمیک چهره قابلیت فراوان دارد و در «دلخون» از همه اینها به شکل کنترل شده و هوشمندانه استفاده کرده است.
طبیعی است که درخشش او بازیگران دیگر فیلم را زیر سایه قرار داده است. الناز شاکردوست بازیگر پرکار سال های اخیر و ستاره فیلم های تجاری بازی قابل قبولی دارد و به عنوان یک عنصر تبلیغاتی می تواند عامل جذب مخاطب شود. پوریا پورسرخ که در تلویزیون محبوبیت بیشتری نسبت به سینما دارد و هنوز در سینما نتوانسته نقشی قابل توجه بازی کند، در نقشی مکمل در «دلخون» نمره قبولی می گیرد.
آنهایی که «دلخون» را در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر دیدند انتظار داشتند هیات داوران این بار با قاطعیت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به او بسپارند، اما در میان ناباوری بازهم و مانند تجربه های قبلی، بهداد نتوانست سیمرغ بلورین را به دست بیاورد و در بخش فیلم های اول تنها یک دیپلم افتخار نصیب این بازیگر شد.
رحمانی سه بازیگر اصلی اش را طوری انتخاب کرده که بتوانند برای تماشاگر جذاب باشد و برای دیدن این درام تلخ اجتماعی ترغیب شوند. مثلث بهداد، شاکردوست و پورسرخ امتیازی برای «دلخون» است و آمار فروش فیلم نشان می دهد مخاطب هم از این ترکیب راضی است.
رحمانی خود درباره نحوه شکل گیری این فیلم گفت: در پی اعدام چند مجرم، سوالی به ذهنم خطور کرد که واقعا مسئله اعدام چه راهکار پیشگیرانه ای فراهم می آورد. در کنار این موضوع برخی مضامین مربوط به امنیت اجتماعی و مسائل فقهی و قانونی هم عامل دیگری شد که در نهایت مرا بر آن داشت که به این مسئله بپردازم.
رحمانی ادامه داد: پس از این اتفاقها تا مدتها ذهن بنده درگیر این مسئله بود که چرا بدن و جسمی که خداوند آن را به امانت داده است اینگونه و در چنین مسیری تلف می شود. من به شخصه مدتها بر روی این مسئله فکر کردم تا در نهایت به ایده اهدای عضو رسیدم که در زمان طرح، حتی برای مسئولان قوه قضاییه هم جالب بود. چرا که چنین بحثی هیچگاه حتی در سطح بین المللی هم مطرح نشده بود. البته ناگفته نماند که در برخی از کشورها سالهاست که اعدام، عملی منسوخ محسوب می شود.
وی همچنین در مورد ژانر اثرش افزود: در طرح اولیه که نوشتم قرار بود «دل خون» فیلمی کمدی باشد اما وقتی وارد مرحله تحقیق شدم احساس کردم موضوع بسیار جدی است و به سوی درام سوق داده شدم.
رحمانی هنوز برای رسیدن به قامت یک فیلمساز کامل و پخته اجتماعی فاصله زیاد دارد، اما «دلخون» لحظه های گرم و خوبی دارد که ضعف های بعضی بخش های دیگر را می پوشاند. فیلم به دلیل همین لحظه های تاثیرگذار و موضوع متفاوتش سرپا مانده است و البته پس از پایان تیتراژ آنچه در ذهن تماشاگر باقی می ماند بازی حامد بهداد است که «دلخون» بدون تبدیل به فیلمی کاملاً معمولی با موضوعی تکان دهنده می شد.
منوچهر اکبرلو، منتقد سینما و مدرس دانشگاه درباره این فیلم گفت: «دل خون» هدف خود را ارائه پیشنهاد برای تبلیغ یک امر نیکوکارانه قرار داده و انتقال غیرمستقیم پیام اجتماعی از نکات مثبت این فیلم است.
او درباره کاستی های رویت این فیلم به فارسی اظهار داشت: هیچ گاه مشخص نمی شود پیشینه عماد (حامد بهداد) چگونه بوده است که سبب قتل همسر خود شده است، فیلمنامه اطلاعات مناسبی در این زمینه در اختیار تماشاگر نمی گذارد.
اکبرلو گفت: فیلمنامه «دل خون» مانند اغلب فیلمنامه های سینمای ایران توسط کارگردان نوشته شده است و طبیعی است که استفاده از فیلمنامه نویس حرفه ای می توانست بسیاری از سوالات فیلمنامه را پاسخ بدهد به طور مثال همه می دانند که «عماد» اعدام خواهد شد و این اتفاق نیز در پایان می افتد به عبارت دیگر فیلمنامه نویس تمهیدات لازم برای ایجاد تعلیق را وارد فیلمنامه خود نکرده است و یا انتظار داریم که دیدار خواهرزن مقتول با «عماد» تاثیری در یکی از آن دو داشته ایجاد کند اما در انتها این دیدار هیچ خاصیتی در روند روایت ندارد، همچنین از رفتارهای غیرمنطقی وکیل و همسر پزشکش.
این منتقد در ادامه گفت: فیلمنامه بستر مناسبی ایجاد نمی کند تا بپذیریم وکیل حاضر است این پرونده را دنبال کند حتی به قیمت فروپاشی زندگی خصوصی خود.
اکبرلو در مورد بازی ها، گفت: «حامد بهداد» بازی خوبی ارائه می دهد اما به نظر من زیاد شاخص نیست چرا که در میان انبوه فیلمنامه های ایرانی، فیلمنامه ی که دارای شخصیت کمی پیچیده باشد کمتر است در نتیجه از معدود مواردی می شود که به بازیگر اجازه می دهد که شخصیت ویژه ارائه دهد و از تیپ سازی ها فاصله بگیرد و البته همواره شخصیت های روان پریش در سینمای ایران جذب بوده اند.
اکبرلو در پایان در مورد مسائل فنی «دل خون»، گفت: از آنجایی که فیلمنامه در سطح معمولی جریان دارد، به عناصر فنی فیلم مانند قاب بندی و موسیقی اجازه مانور زیادی برای خودنمایی نمی دهد و بالطبع در این بخش ها شاهد اتفاقات ویژه ای نیستیم.
«کامل نوروزی» منتقد روزنامه رسالت نیز در مورد فیلم «دلخون» گفت: این فیلم یکی از تولیدات خوب حوزه هنری به شمار می رود که به لحاظ مضمون و ایده اصلی که قصاص را طرح می کند، در مقایسه با این نوع فیلم ها که تاکنون ساخته شده، قابل توجه و تامل است.
وی در ادامه افزود: در مجموع «دلخون» ایرادهایی هم دارد، اما به عنوان اولین کار جدی «محمدرضا رحمانی» قابل قبول است؛ چرا که کارگردان در این فیلم، نگاه جدی به مضمونی دارد که کمتر فیلمسازی به آن پرداخته و توجه کرده است. این فیلم از فضاسازی خوبی برخوردار است و از بازیگرهای حرفه ای استفاده کرده که برای مخاطب عام جذاب است.
نوروزی گفت: یکی از ایرادات «دلخون» استفاده از چند داستان است که موازی با قصه اصلی پیش می رود و در میان فیلم، ریتم کند و کشدار می شود و این موجب می شود که تماشاچی دل زده شود، مفهوم اصلی و این که قصاص، نوعی حیات است به تماشاگر تفهیم نمی شود. در «دلخون» کلیت داستان برای تماشاگر جا نمی افتد.