تحول تاریخی ــ -گفتمانی مفهوم امنیت
«امنیت» مقولهای کهن و دیرینه است که با جوهر هستی انسان پیوندی ناگسستنی دارد...
تحول تاریخی ــ -گفتمانی مفهوم امنیت
«امنیت» مقولهای کهن و دیرینه است که با جوهر هستی انسان پیوندی ناگسستنی دارد؛ اما «امنیت ملی» تعبیری مدرن است که با تکوین دولتهای ملی معنا و مفهوم یافته است.
«مطالعات امنیت ملی» نیز بحثی جدیدتر و مربوط به قرن بیستم است. با مرور زمان و با تحول در زندگی و هویت اجتماعی، مفهوم امنیت نیز دگرگون شد.
پرسش اصلی :
مفهوم امنیت از ابتدای پیدایش تاکنون چه تحولاتی داشته و ویژگیهای آن در هر دوره تاریخی چه بوده است؟
نویسنده با بهرهگیری تلفیقی از دو روش تاریخی و گفتمانی و با فرض تحولی تکاملی غیر استمراری، معتقد است که مفهوم امنیت در سیر تاریخی خود، چهار تحول گفتمانی بر اساس چهار دوره خاص تاریخی را طی کرده است:
تکوین جوامع انسانی و تحول گفتمانی مفهوم امنیت
در یک تقسیم بندی کلی، جوامع انسانی را میتوان در قالب چهار الگوی زیر طبقهبندی کرد*:
1. جامعه بدوی (جوامع شکار، شبانی و کشاورزی اولیه)
2. جامعه مدنی (جوامع شبانی و کشاورزی پیشرفته، ماهیگیری، تجارت و شهرنشینی)
3. جامعه ملی (جوامع صنعتی مدرن دارای حاکمیتهای ملی)
4. جامعه جهانی (جامعه فرا صنعتی یا جامعه شبکهای مبتنی بر تکنولوژی اطلاعاتی)
تحولات مفهوم امنیت را نیز میتوان در چهار گفتمان زیر پیگیری نمود:
1. گفتمان سنتی
2. گفتمان فراسنتی (کلاسیک)
3. گفتمان مدرن
4. گفتمان فرا مدرن
دوره اول) جامعه بدوی ـ گفتمان سنتی
شکارچیان و گردآورندگان خوراک، نخستین نوع جامعه انسانی بودند که در نتیجه تکامل زیستی نسل اولیه انسان شکل گرفتند و کم کم به دلیل افزایش جمعیت، نیاز به اهلی کردن حیوانات و کشاورزی ابتدایی پیدا کردند.
این افراد در گروههای کوچک یا قبیلههای کم جمعیت زندگی میکردند و تفاوتشان در مقام و مرتبه، ناچیز و معمولاً محدود به سن و جنس بوده است. زنان در این دوره از پایگاه و قدرت ویژهای برخوردار بودند و حتی در اغلب موارد جامعه دارای نظامی مادر سالار بود و در آن از جنگ و خشونت خبری نبود.
ویژگیهای گفتمان سنتی امنیت:
1. تعریف امنیت به «حفظ بقا و موجودیت» : نیاز به غذا، مسکن، پوشاک و ... به عنوان نیازهای اولیه انسان، همگی معطوف به حفظ بقا و موجودیت بود.
2. «طبیعت» منشأ اصلی تهدید: آنهایی که میتوانستند بر طبیعت و محیط اطراف خود غلبه کنند، امنیت داشتند و آنها که توانایی چنین کاری را نداشتند مغلوب طبیعت شده، بقا و موجودیت خود را از دست میدادند. به عقیده برخی، همین نیاز به غلبه بر طبیعت ـ در کنار نیازهای فطری و عاطفی ـ زمینه را برای شکلگیری اجتماعات اولیه انسانی (و در واقع شکلگیری قدرت سیاسی) فراهم ساخت. یعنی هدف انسانها از تشکیل اجتماعات اولیه، نه تهدید علیه همدیگر، بلکه غلبه بر مشکلات طبیعی در مقابل قوای قهری طبیعت بود.
3. اصالت همکاری: کار گروهی برای رفع احتیاجات اولیه در کنار فقدان نابرابریهای قابل توجه، باعث اصالت و تأکید بیشتر بر همکاری به جای رقابت و نزاع بود. با رشد شبانی و کشاورزی اولیه، نوعی انباشت مالکیت و تقسیم کار ایجاد شد و به تبع آن، از اهمیت حفظ بقا و موجودیت افراد کاسته و به حفظ بقا و موجودیت دارایی و زمین افزوده شد. لذا از دامنه تهدیدات طبیعی نیز کاسته شد و تهدیدات انسانها علیه یکدیگر معنادار شد و بدین ترتیب منطق رقابت و نزاع، جایگزین منطق همکاری گردید. (البته این تغییر، بسیار کند و تدریجی بود)
4. فرد ـ گروه محوری: نابرابریهای روز افزون در جوامع شبانی، زمینه را برای ظهور شکل ابتدایی دولت بدون سرزمین (واحدهای قبیلهای) فراهم ساخت و مناسبات فردی بتدریج به مناسبات گروهی تبدیل شد. این گونه نظام سیاسی ـ اجتماعی قبیلهای که مبتنی بر فرمانروایی فردی و تبعیت جمعی بود به دلیل ماهیت جوامع شبانی (کوچ و تحرک) از سرزمین مشخصی برخوردار نبود لذا موفق به شکلدهی دولت ـ ملت نشد و در همان حد قبیلهای مبتنی بر فرد ـ گروه محوری باقی ماند.
5. تقدم امنیت ذهنی: شکارچیان علاقه چندانی به جمعآوری و توسعه ثروت نداشتند ولی برای ارزشهای مذهبی و انجام مراسم خود اهمیت ویژهای قائل بودند. جوامع شبانی نیز برای ارزشها و مناسک قبیلهای خود اهمیت بسیاری قائل بودند. جوامع کشاورزی هم تقریباً همزمان با جوامع شبانی ظهور کردند و زمینههای منازعه بر سر داراییهای فیزیکی و عینی آشکارتر بود اما در اینها هم امنیت ذهنی (حفظ فرهنگ، هویت و ارزشهای قبیلهای) بیش از امنیت عینی (حفظ جمعیت، سرزمین و حکومت) معنادار بود. همین مسأله در تکوین ایده دولت اهمیت بسزایی داشت.
6. استقلال مفهومی امنیت: که نتیجه دو عامل بود: الف) نگرش مثبت و ایجابی: امنیت به خودی خود دارای معنا و ارزش بود و در همنشینی یا جانشینی با مفاهیم دیگر تعریف نمیشد. ب) توسعه نیافتگی مفهومی: گفتمان سنتی امنیت، گفتمانی هنجاری یا اخلاقی بود و مبنا و منشأ فلسفی یا علمی نداشت.
7. امنیت به عنوان یک هدف: آیا امنیت به خودی خود دارای ارزش است یا وسیلهای برای دستیابی به اهداف و ارزشهای دیگر است؟ امروزه تعاریف بسیاری وجود دارد که امنیت را «وسیله»ای برای دستیابی به اهدافی نظیر توسعه و رفاه میدانند اما در جامعه بدوی و گفتمان سنتی، حفظ بقا و موجودیت بالاترین و برترین هدف انسانها بود و امنیت ذاتا یک هدف بود که به خودی خود ارزش داشت.
8. زنسالاری مفهوم امنیت: در جوامع شکار، تقسیم کار بین دو جنس بر پایه همکاری و مشارکت استوار بود؛ اما به اعتقاد برخی صاحبنظران، زنان در این دوران از پایگاهی برتر از مردان برخوردار بودند و مالک اصلی محل سکونت (یعنی چادر و ضمائم آن) میشدند و میتوانستند زمینهای قبیلهای را که نتیجه اتحاد و ازدواج بود بفروشند و به میل خود اقدام به عزل و نصب مأموران امور مالی کنند. در این جوامع و حتی در جوامع شبانی و کشاورزی اولیه درصد بالایی از جوامع، مادر تبار یا مادرمکان بودند و فعالیتهای عمده برای تأمین معیشت عمدتأ بر عهده زنان بود.
9. محیط زیست امنیتی باثبات: اصالت همکاری، در کنار حرکت بسیار کند تحول در ابزارهای تولید زمینهساز ثباتی طولانی مدت شد. در این دوران انسانها در هماهنگی کامل با طبیعت و در محیطی آرام، با ثبات و بدون جنگ و خونریزی زندگی میکردند. نبود جنگ مشخصه روابط انسانی در ای دوره حدوداً صد هزار ساله است.
دوره دوم) جامعه مدنی ـ گفتمان کلاسیک
پیدایش جوامع قبیلهای و عشیرهای[1]، بویژه مبتنی بر زندگی کشاورزی، به دلیل عدم نیاز به کار گروهی مانند جوامع شکار و شبانی، زمینه انفرادی شدن تولید و شکلگیری و رواج مالکیت خصوصی و به تبع آن افزایش نابرابری فراهم شد و اصل «کار مشترک گروهی» به اصل «استثمار» و شکلگیری نظام طبقاتی مبدل گشت. لذا اصالت همکاری به اصالت جنگ و نزاع برای کسب سرزمین بیشتر تبدیل شد. این امر زمینه را برای اتحاد قبایل و عشایر تحت حاکمیت و فرمانروایی مقتدر در قالب واحدهای اجتماعی بزرگتر و دارای سازمان رسمی سیاسی و نظامی فراهم کرد و دولتهای سرزمینی را در قالب الگوی مدنی شکل داد.
ویژگیهای این دوره:
1. تعریف امنیت به «فقدان تهدید»: با مرور زمان و در نتیجه تحولات تاریخی، حفظ بقا و موجودیت، از تعریف امنیت به هدف امنیت تبدیل شد و تعریف جدید از امنیت بر «فقدان تهدید» متمرکز گشت. این تحول در تعریف، نتیجه تحول در ساخت جوامع و تبدیل جوامع بدوی به جوامع مدنی مبتنی بر دولت سرزمینی بود.
2. «جنگ» منشأ اصلی تهدید: فقدان تهدید، عمدتاً در نبود جنگ و هجوم نظامی معنا می شود. دولت – شهرهای یونان و امپراتوری روم موجودیت خود را به واسطه هجوم نظامی از دست دادند. تجاوز نظامی بزرگترین و مهمترین منشأ تهدید در این دوران محسوب میشد که نزاع را جایگزین همکاری در گفتمان سنتی ساخت.
3. اصالت نزاع و جنگ: در جوامع شکار، به دلیل جمعیت کم و نابرابری اندک در ثروت و قدرت، رابطه تساوی و منطق همکاری مبتنی بر قاعده جمع مضاعف حاکم بود. اما با تحول شیوه معیشت امکان افزایش نابرابری در ثروت و قدرت فراهم شد. در جوامع بدوی و گفتمان سنتی اصالت و اولویت ناهمکاری بود، در جامعه مدنی و گفتمان کلاسیک منطق منازعه و جنگ حاکم گشت.
4. اجتماع ـ سرزمین محور امنیت: با تبدیل زمین به منبع اهل ثروت، سرزمین به رکن اصلی و محور اساسی امنیت تبدیل شد.
5. تقدم امنیت عینی: در گفتمان کلاسیک اولاً به دلیل فروپاشی روابط اجتماعی مبتنی بر همبستگی قبیلهای و ثانیاً به دلیل اهمیت ویژه زمین در کسب ثروت و تعیین سلسله مراتب، امنیت عینی (حفظ سرزمین و فقدان تجاوز نظامی برای تصرف آن) از اولویت خاصی برخوردار شد و تهدید عینی بیش از تهدید ذهنی معنادار گشت.
6. وابستگی مفهومی امنیت: با اهمیت یافتن جنگ و صلح، استقلال مفهومی امنیت مورد چالش قرار گرفت و امنیت که در گفتمتان سنتی مقدم بر همه چیز بود در گفتمان کلاسیک در ذیل مفاهیم جنگ و صلح قرار گرفت. روند وابستگی امنیت به مفاهیم دیگر تا امروز ادامه یافته و یکی از مهمترین عوامل پیچیدگی آن تلقی میشود.
7. امنیت وسیلهای برای رسیدن به هدف: با بی اهمیت شدن تهدیدات طبیعی و جایگزین شدن تهدیدات ناشی از انسانها، حفظ بقا و موجودیت از نقطه کانونی تعریف امنیت خارج و فقدان تهدید در مرکز ثقل تعریف آن قرار گرفت و در نهایت، امنیت به وسیلهای برای دستیابی به هدف تبدیل شد.
8. مردسالاری مفهوم امنیت: کشف انرژیهای نوین (قدرت گاو، آب و باد) و اختراع فنون برتر (آسیاب بادی و آبی، خیش و کشتی بادبانی) و تغییر شیوه معیشت به دلیل افزایش جمعیت، باعث واژگونی کامل سازمان اجتماعی و تغییر پایگاه زنان در جامعه شد. این تغییر، با شکلگیری ارتشهای حرفهای از سوی شاهان تقویت شد. به همان میزان که گفتمان امنیتی جوامع بدوی از زن سالاری فاصله گرفت از صلح و امنیت به جنگ و نزاع و بیثباتی سوق یافت.
9. محیط امنیتی آنارشیک: در جوامع بدوی، میان انسان و طبیعت و میان انسان و انسان، هماهنگی و همکاری وجود داشت؛ اما با اهمیت یافتن انباشت ثروت و قدرت، زمینه برای دستکاری در طبیعت از یکسو و نزاع و خشونت میان انسانها از سوی دیگر فراهم شد. جوامع مدنی اغلب یا از طریق فتوحات نظامی تأسیس شدند و یا متضمن تقویت قابل ملاحظه نیروهای مسلح بودند. نبود قانون در عرصههای داخلی و بینالمللی و فقدان مرزهای مشخص، باعث تبدیل جامعه آرام بدوی به آنارشی و جنگ و خشونت شد.
مرحله سوم) جامعه ملی ـ گفتمان مدرن
جنگ برای زمین که تضعیف نظام فئودالی را به دنبال داشت زمینه ظهور شکل تازهای از اقتدار سیاسی را در قالب رشد شهرها و شکلگیری دولت مدرن فراهم ساخت. با اصلاحات پوتستانی، انعقاد قرارداد وستفالی در 1648 و انقلاب انگلیس در 1688 زمینه برای گسترش روزافزون کمیتهای ملی در درون الگوی دولت مطلقه مدرن فراهم شد.
دولت مدرن دو چهره داشت: گسترش دموکراسی، آزادی و برابری چه در چارچوب مرز ملی و چه فراتر از آن یک چهره و سلطه و قدرت چه در قالب دولتهای پادشاهی و تاتالیتر در داخل مرزها و استعمار و امپریالیسم در خارج از مرزها، چهره دیگر آن بود.
در این چهره از الگوی دولت مدرن، تعریف مفهوم امنیت واجد ویژگیها و مؤلفههای زیر بوده است:
1. تعریف امنیت به «کسب قدرت و توانایی»: فقدان تهدید زمانی معنادار است که یک کشور از توانایی و قدرت مقاومت و پیروزی در جنگ و فراتر از این از قدرت بازدارندگی یا مقالبه به مثل برخوردار باشد. (یعنی در گفتمان مدرن نوعی نگرش ایجایی به تعریف امنیت وجود دارد نه مثل گفتمانهای سنی نگرس سلبی).
2. «قدرت طلبی» منشأ اصلی تهدید: شکلگیری دولت مدرن مفهوم منافع ملی را معنادار ساخت و کسب و حفظ آن را به هدفی مقدس تبدیل کرد. دستیابی به منافع و امنیت ملی در این گفتمان در صورتی امکانپذیر میشود که قدرت و توانایی کسب و حفظ آن وجود داشته باشد. اما کسب توانایی و قدرت برای کسب و حفظ منافع ملی به صورتی معماگونه خود منشأ اصلی تهدید نیز تلقی میشود.
3. اصالت رقابت، نزاع و تبعیت: با شکلگیری دولتهای مستقل، زمینه برای رقابت، منازعه و تبعیت بر اساس رابطه تعارض، تقابل و تسلط افزایش یافت. منطق رقابت و سلطه به دلیل انگیزه قدرتطلبی، تحولات اقتصادی و فناوری و فقدان مرجعی فوق ملی جهت مدیریت حل اختلافات گسترش پیدا کرد.
4. دولت ـ ملت محوری امنیت: با شکلگیری دولت مدرن، نهادهای قومی – قبیلهای و نظامهای اجتماعی وابسته به زمین فرو پاشید و حاکمیت اشراف و ارباب کلیسا نیز به چالش کشیده شد و دولت – ملت به مفهوم واقعی کلمه و مبتنی بر چهار عنصر جمعیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت ملی محور و متولی تأمین امنیت گردید.
5. امنیت عینی و ذهنی: در گفتمان مدرن علاوه بر فقدان تهدید، بر ایجاد احساس ایمنی و اطمینان خاطر از طریق کسب و حفظ قدرت ملی نیز تأکید میشود. یعنی علاوه بر تجهیزات نظامی، بعد ذهنی، روانی و معنوی قدرت هم از اهمیت ویژهای برخوردار است و ابعاد نرمافزاری امنیت در کنار ابعاد سختافزاری و حتی مهمتر از آن نمود پیدا کرده است.
6. وابستگی مفهوم امنیت: امنیت در گفتمان مدرن – علاوه بر مفاهیم دوران کلاسیک همچون جنگ و صلح – با مفاهیمی چون قدرت، منفعت و توسعه نیز همنشین یا جایگزین شد.
7. امنیت، هدف و وسیله: شکلگیری و تلاش برای حفظ دولت ملی، امنیت را از حالت ابزاری آن در گفتمان کلاسیک فراتر برد و زمینه طرح آن را، هم به عنوان هدف و هم وسیلهای برای دستیابی به هدف فراهم ساخت. هدف است؛ زیرا حفظ موجودیت دولت ملی خود به خود دارای ارزش است. وسیله است؛ زیرا کسب قدرت و توانایی ملی زمانی معنادار میشود که امنیت به معنای سلبی (یعنی فقدان تهدید) وجود داشته باشد.
8. مردسالاری مفهوم امنیت: جوامع مدرن علیرغم اینکه فرصتهای بسیار اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی برای برای حضور زنان فراهم کرد اما هیچ مورد شناخته شده از جامعهای که در آن زنان قدرتمندتر از مردن باشند به دست نداده است.
9. محیط امنیتی آنارشیک: تلاش برای کسب قدرت، منفعت و امنیت ملی در صحنه بینالمللی، جنگها و آشوبهای بسیاری را شکل داد و آشفتگی را از سطح فروملی به سطح فراملی منتقل ساخت. پیشبینی آینده این وضعیت بسیار دشوار است اما سمت و سوی آن خواه در تداوم و استمرار آنارشی و خواه در شکلگیری نظم جدید، فراتر از سطح ملی است و مقصد نهایی آن امنیت جهانی مبتنی بر نظمی جهانی خواهد بود.
مرحله چهارم) جامعه جهانی ـ گفتمان فرامدرن
حاکمیت مطلقه، رکن اصلی چهره سیاسی دولت مدرن و زاییده تفکرات رئالیستی بود؛ اما برداشت ایدهآلیستی و انترناسیونالیستی، زمینهساز شکلگیری جامعه و گفتمانی متفاوت بودهاند که از آن به جامعه جهانی و گفتمان فرامدرن یاد میشود.
این گفتمان البته هنوز در مراحل تکوین و تکمیل است، اما بر اساس زمینههای فکری و نمودهای بیرونی تحقق یافته یا قابل تحقق آن، ویژگیهای زیر را میتوان برشمرد:
1. تعریف امنیت به «همکاری و همگرایی»: بر خلاف برداشت رئالیستی که با نگاهی بدبینانه به انسان و جامعه، دستیابی به قدرت در چارچوب مردهای ملی را تعقیب میکند، برداشت انترناسینالیستی و ایدهآلیستی بر نگاه خوشبینانه به انسان و ضرورت همکاری میان دولتها و ملتها متکی است. در برداشت انترناسیونالیستی روابط دولتها بر تلفیقی از رقابت و همکاری مبتنی است اما در برداشت ایدهآلیستی، همکاری دولتها امری اخلاقی و ارزشی است که پیامد آن، صلح پایدار بر اساس ارزشهای مشترک بشری است.
2. «دولت» منشأ اصلی تهدید: تا پیش از این، اعتقاد بر این بود که نبود حاکمیت ملی، عامل اصلی ناامنی است. بر همین اساس گفتمان مدرن با جوهره حاکمیت در چارچوب مرزهای ملی شکل گرفت اما با گذر زمان و تلاش دولتهای ملی برای کسب قدرت در صحنه بینالمللی، نزاع و کشمکش جایگزین صلح و همکاری شد و حاکمیتهای ملی خود به عامل ناامنی بدل شدند. لذا ایدهآلیستها بر آن شدند که: تا زمانی که افراد جامعه بشری به وسیله مرزهای مصنوعی تعریف شده حاکمیتهای ملی از یکدیگر متمایز باشند صلح و امنیت پایدار نخواهد بود؛ بنابراین باید این مرزهای مصنوعی از میان برداشته شود و جامعهای زیر حاکمیت دولتی جهانی شکل بگیرد تا جنگ و ناامنی از میان برود.
3. اصالت همگرایی بینالمللی و همکاری جهانی: برداشتهای انترناسیونالیستی و ایدهآلیستی هر دو برای همکاری و همگرایی اهمیت و اولویت قائلاند؛ ایدهآلیستها به عنوان امری اخلاقی و ارزشی و انترناسیونالیستها به عنوان اجباری عملی و پراگماتیک.
4. انسان ـ جهان محوری امنیت: گفتمان فرامدرن، به تبع نفی حاکمیت در چارچوب مرزهای ملی و اهمیت و اولویت بخشیدن به جامعه، دولت و امنیت جهانی، مرکز ثقل امنیت را نیز از دولت به انسان (به معنای عام، نه به عنوان یک فرد؛ بلکه به عنوان عضوی از جامعه بشری جهانی) و از ملی به جهانی تغییر میدهد.
5. امنیت ذهنی و زبانی: شکلگیری دولت جهانی، منوط به گسترش ارتباطات جهانی در قالب جامعه شبکهای است. در گفتمان فرامدرن، به تبع گسترش اندیشههای پستمدرنیستی که بر زبان و گفتمان تأکید نموده و هیچ واقعیتی خارج از زبان و گفتمان را معنادار نمیدانند بعد زبانی و گفتمانی امنیت را نیز در کنار بعد ذهنی آن بیش از بعد عینی مهم میخوانند.
6. استقلال مفهومی امنیت: در گفتمان فرامدرن، امنیت، مفهومی مستقل و در عین حال توسعهیافته است. مستقل است؛ چون برای تعریف یا درک معنای آن نیازی به معنای نقطه مقابل آن (تهدید) یا رجوع به مفاهیمی چون دولت، منفعت و جنگ نیست. توسعهیافته است چون بر خلاف گفتمان سنتی، مفهومی صرفاً هنجاری و اخلاقی و انتزاعی نیست بلکه مفهومی به دستمایههای هنجاری و اخلاقی، فلسفی و علمی است.
7. امنیت به عنوان یک هدف: در مرحله تکوین گفتمان فرامدرن، دوران گذر از حاکمیتهای ملی به حاکمیتهای جهانی وجود دارد. در این دوران، به دلیل بنود قدرت فائقه مرکزی در نظام بینالمللی، امنیت برترین و عالیترین هدف است؛ زیرا دولتها در صورتی میتوانند با طیب خاطر به دنبال اهداف دیگری نظیر آرامش، سود و قدرت باشند که بقاء موجودیتشان تضمین شده باشد.
8. برابری جنسی و صلح: در گفتمان فرامدرن – که جنبشهای فمینیستی نیز بخشی از آن هستند – از یک سو استیفای حقوق زنان و برابری آنها در مقابل مردان مورد توجه قرار گرفته و از سوی دیگر پیوندی ناگسستنی میان این جنبشها و جنبشهای طرفدار صلح برقرار شده است که نفی جنگ و خشونت را با نفی تفکر مردسالاری و تمایز جنسی گره زدهاند.
9. محیط امنیتی با ثبات: با پایان مرحله گذار و دستیابی به وضعیتی جدید که شکلگیری فدراسیون جهانی یا تشکیل دولت جهانی است، محیط امنیتی به ثبات میرسد و خشونت و آنارشی بینالمللی جای خود را به صلح و مسالمت و نظم بینالمللی یا جهانی میدهد.
نتیجه گیری
در پژوهشهای امنیتی باید به این نکته توجه داشت که هر چند امنیت مفهومی ازلی است و ابدی نیز خواهد ماند؛ اما متناسب با زمینه اجتماعی و زمانه فکری همواره دستخوش تحول و دگرگونی بوده است.
امنیت علاوه بر سیر مستمر و تکاملی که از جامعه بدوی آغاز و تا جامعه جهانی تداوم یافته، برای تکوین و تکامل مفهومی خود نیازمند ناامنی و تهدید بوده و هر گفتمان حاصل رسیدن گفتمان قبلی به مرحله ناامنی بوده است. البته این لزوماً معنی نمیدهد که با تکامل مفهوم امنیت، گفتمانهای قبلی و ویژیگیها و مؤلفههای آنها به کلی از بین میروند بلکه به معنی پایان غلبه یک گفتمان در عین حفظ برخی ویژگیها و مؤلفههای آن است.
برنامه ریزی برای تحول گفتمان امری ممکن، اما تدریجی و مشمول مرور زمان است و تا هنگامی که زمینه اجتماعی آن فراهم نشود نتیجه مثبت نخواهد داشت.
* . نویسنده به طبقهبندیها و تقسیم بندیهای دیگری نیز اشاره کرده، هر یک از آنها را دارای ایراد میداند.
[1] . عشیره: از اتحاد چند قبیله تحت فرمانروایی رئیس واحد تشکیل میشد
منبع: استراتژی امنیت در جمهوری اسلامی ایران (مجموعه مقالات)
نویسنده این مقاله: رضا خلیلی
ناشر: مرکز مطالعات راهبردی